Abstract:
لوتمن با الهام از نگرشهای زبانشناختی دوسوسور و یلمزلف و تکیه بر روششناسی ساختارگرا نظریات بکر و بدیعی در باب چگونگی تحلیل ساختار اثر هنری به دست میدهد. او با طرح موضوع «هنر به مثابه نظام نظامها» نشان میدهد که اثر هنری نوعی «نظام الگوساز ثانوی» است که بر اساس الگوی اولیه زبان شکل میگیرد. با این همه، اثر هنری از آنجایی که اطلاعات بیشتری را در فضای محدودتری میگنجاند، نسبت به زبان معمول ساختار پیچیدهتری دارد. بنابراین مقاله پیش رو میکوشد ضمن بررسی خاستگاههای نظری اندیشه لوتمن، استدلالهای وی را در این باره بررسی و تحلیل کند. در این بررسی مشخص میشود که در اثر هنری، تمامی فرمها قابلیت آن را دارند که سمانتیره یا دلالتمند شوند. بر این اساس، در اثر هنری چندین نظام به طور همزمان فعال میشوند؛ تنش و برخورد بین این نظامها موجب تشدید یا تقویت دلالتمندی اثر و در نتیجه غنای آن میشود. در پایان این بررسی، نگارنده با طرح موضوع «انتظام معنایی» یا «بازی مدلولها» میکوشد نکتهای هرچند مختصر در حوزه نشانهشناسی شعر پیش روی نهد.لوتمن با الهام از نگرش های زبان شناختی دو سوسور و یلمسلف و تکیه بر روش شناسی ساختارگرا، نظریات بکر و بدیعی دربارة چگونگی تحلیل ساختار اثر هنری به دست داده است . او با طرح موضوع «هنر به مثابه نظام نظام ها» نشان داده که اثر هنری نوعی «نظام الگوساز ثانوی» است که براساس الگوی اولیه زبان شکل میگیرد؛ با این همه ، اثر هنری از آنجایی که اطلاعات بیشتری را در فضای محدودتری میگنجاند، در مقایسه با زبان معمول ساختاری پیچیده تر دارد. در این مقاله ، ضمن بررسی خاستگاه های نظری اندیشه لوتمن ، استدلال های وی در این باره بررسی و تحلیل شده است . در اثر هنری، تمام فرم ها این قابلیت را دارند که سمانتیزه یا دلالتمند شوند. بر این اساس ، در اثر هنری چندین نظام به طور هم زمان فعال میشوند و تنش بین این نظام ها موجب تشدید یا تقویت دلالتمندی اثر و درنتیجه ، غنای آن میشود. در پایان این بررسی، با طرح موضوع «انتظام معنایی» یا «بازی مدلول ها» نکته ای مختصر در حوزة نشانه شناسی شعر بیان شده است
Machine summary:
"وی با اشاره ای به خاستگاه فکری لوتمن تأکید میکند که از نظر نشانه شناسی متأخر روس ، در آثار ادبی «فرم ها وجه معناشناسیک به خود میگیرند» (شفیعی کدکنی، ١٣٩١: ٢٨٩)؛ اما در این اثر ظاهرا مجالی برای بررسی جامع چگونگی عملکرد نظام های متفاوت در آثار ادبی و نحوة دلالتمندی آن ها پیش نیامده است .
درمورد چنین انتظام هایی و چگونگی سمانتیزه شدن آن ها ذکر این نکته بیفایده نیست که در اثر ادبی، نشانه ها به طور مستقل وظیفۀ انتقال محتوا را برعهده دارند؛ اما از آنجایی که اثر ادبی مفاهیم را غیرمستقیم بیان میکند، انتظام ها ممکن است از سطح غیرنشانه شناختی (مانند آواها) به سطح نشانه شناختی یا سطح محتوایی حرکت کنند و به نحوی در دلالتمندی کلی اثر حضور فعال داشته باشند.
او آشکارا تأکید میکند که تکرار عناصر در متن ادبی به معنای تکرار مکانیکی و بیروح عناصر مطلقا مشابه نیست ؛ زیرا چنین تکراری اساسا نوعی این همان گویی است که در زبان معمول نیز رایج است و هرچند میتوان انگیزه های بلاغی متعددی مانند تأکید، حصر یا غیره برای این قبیل تکرارها قائل شد، در بررسی ساختار اثر هنری موضوعیت پیدا نمیکنند.
نقد و نظر برداشت لوتمن دربارة ساختار اثر هنری بسیار متأثر از گرایش فرمالیستی اوست ؛ به همین دلیل ، انتظام های هنری که در سطوح آوایی، وزنی و ساختاری مطرح میکند، همگی متوجه سطح بیان است و سطح محتوا در تلقی وی، ارزشی مستقل ندارد و فقط در تنش با سایر نظام هاست که خود را نشان میدهد و اهمیت هنری مییابد."