Abstract:
<p><span dir="RTL">در سه دهه اخیر، به‌ ویژه از اوایل دهه ‌1970 یعنی هم‌زمان با جنبش‌های اجتماعی و سیاسی در دنیای اسلام و افزایش افراطی‌گری مذهبی ستیزه‌جویانه بین گروه‌های مسلمان، علاقه وافری به اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر و سازگاری آن با اسلام مشاهده شده است. کتاب‌ها و مقالاتی به زبان عربی و فارسی توسط مفسران برجسته سنت‌گرای اسلامی هم‌چون محمد غزالی بین مصری‌ها و آیت‌الله جعفر سبحانی تبریزی بین ایرانیان نوشته شده است که ذکر تنها پاره‌ای از آن‌ها تأییدی است بر توجه و علاقه مستندات بین‌المللی به طرفداران سنت اسلامی، اگرچه انتقاد اصلی جهان اسلام از این اعلامیه در مورد سکولاریسم و کینه‌توزی نسبت به ایده‌های متفاوت فلسفی یا مذهبی می‌باشد. چنین تصور می‌شود که اساس سکولاریستی اعلامیه برای توجه به اصل لاینفک و جدایی‌ناپذیر حقوق بشر از استحکام چندانی برخوردار نیست. شاید نکته مهم در سخنرانی‌ها در مورد حقوق بشر سکولار، که نظریه‌پردازان مسلمان حقوق‌دان را نیز تحریک کرده، انفصال هر چیز مذهبی است که به اعتقاد آنان مانعی بر سر راه توسعه و پیشرفت حقوق بشر می‌باشد.</span></p>
Machine summary:
"زبانی که در بحبوحه استعمارگری اروپا روی ویرانه های بر جا مانده از جنگ های جهانی و فجایع صورت گرفته توسط انسان علیه انسان به بهانه های مختلف مثلا برتری گروهی از مردم بر گروه دیگر به دلایل نژادی یا مذهبی شکل گرفت نتوانست بدون تعمق در میراث اخلاقی و معنوی استعمارگران (قدرت مداران و شکست خورده های سیاسی دهه ١٩٤٠) تکامل پیدا کند؛ زمینه تاریخی این دوره این امکان را برای بحث و تبادل نظر محققین حقوق بشر فراهم ساخت تا به بیان مبانی اخلاقی و فلسفی بپردازند که سرانجام زبان قضاوت بین المللی میان فرهنگ ها و جهانیان را ارائه داد.
مدافعان اعلامیه به منظور تضمین این که اعلامیه در راستای حمایت از حقوق لاینفک بشر است نیازمند آنند که پایه و اساس محکم اخلاقی و جهانی اعلامیه را بیان و گوشزد کنند که اعلامیه این توانایی را دارد که با مردمی از فرهنگ ها و سنت های مختلف صحبت کند و بدون انکار آن ها، در صدد موقعیتی برای اثبات یا انکار نظریه مذهبی و فراگیر جهانی کردن حقوق بشر باشد.
با اجتناب از چنین مباحث اساسی به این دلیل که به عنوان ابزاری واقع گرایانه و سیاسی برای تحقق حقوق بشر از اهمیت خاصی برخوردار نیستند، این اعلامیه خود را به صورت نسبیت گرایی ناخواسته ای نشان می دهد و پیشنهاد می کند که سرانجام هر فرهنگ و جامعه ای ارزش خلیفه اللهی انسان را درک کنند و از آن چه سازگار با احکام اخلاقی آن ها است پشتیبانی به عمل آورند."