Abstract:
راهبرد نظامی، مجموعه ای از فنون ، هنرها و سیاست های هر کشـور در بـه کـارگیری نیـروهـای مسلح برای دستیابی به اهداف سیاسی و ملی است . فـارق راهبـرد نظـامی کشـورها، اهـداف راهبـردی آنهاست که با توجه به تفاوت هـای بینشـی، ایـدئولوژیکی، اخلاقـی و .... سیاسـتمداران ، از هـم متمـایز میگردند. مقاله ی حاضر که از نظر هدف ، بنیـادی بـا مـاهیتی کیفـی اسـت ، کوششـی جسـتارمحور در نهج البلاغه به منظور یافتن مولفه های اساسی راهبرد نظامی در آن است . اهمیت تحقیق از آن روسـت کـه راهبرد نظامی به عنوان اصلی اساسی در مدیریت نظامی، جایگـاه ویـژه ای در نهـج البلاغـه دارد. بـر ایـن اساس ، انجام چنین تحقیقی پیرامون این منبع اسلامی ضـروری ارزیـابی گردیـده ، بـه ویـژه آن کـه خـلا پژوهشی در این زمینه مشهود است . نتائج تحقیق که به روش نظریه ی بنیـادی و گـردآوری کتابخانـه ای حاصل گردیده ، نشانگر آن اسـت کـه مولفـه هـایی چـون تقبـیح جنـگ و صـلح گرایـی، حـق طلبـی و عدالت خواهی، فرهیخته پروری و امنیت بخشی، وحدت مداری و آرمان گرایی، اسـتفاده از نیـروی دشـمن علیه دشمن (راهبرد معکوس ) و ... از نهج البلاغه به دست میآید که موید فرضیه ی اصلی پژوهش مبنـی بر وجود مولفه های راهبرد نظامی در نهج البلاغه است . راهبردی کـه رویکـرد اصـلی آن دفـاعی اسـت ، لکـن قابلیـت تابنـدی و انعطـاف لازم در شـرایط مختلـف رزمـی و غیررزمـی را دارا بـوده و توانـایی پاسخگویی به هر تهدید و تجاوز را خواهد داشت .
Machine summary:
"در این راهبرد، جنگ فقط برای دفاع تجویز شده است و تـا سـرحد امکـان بایـد از وقـوع آن جلوگیری نمود؛ بر این اساس ، راهبرد مورد بحث دارای مؤلفه های متعددی اسـت کـه هرچنـد احصای آنها فراتر از حد یک مقاله ی علمی است ، اما بخشی از مهم ترین یافته های تحقیق - کـه در بخش نتائج تحقیق به آنها اشاره گردیـد- بـا اسـتناد بـه شـواهد و اسـناد دینـی و تـاریخی گردآوری گردیده که در زیر به آنها اشاره میگردد: تقبیح جنگ و صلح گرایی در راهبرد نظامی نهج البلاغه ، بر خلاف راهبرد نظامی بسیاری از قدرت های جهانی، هرگز تأکید بر جنگ و خونریزی نیست ، بلکه جنگ در این راهبرد بسیار نکوهیده است ؛ آن گونه کـه در هیچ نبردی، امام علی (ع ) آغازگر جنگ نبود و با تأخیر در جنگ و دعوت دشمن به پـذیرش حق ، بر آن بود تا بدون رویارویی نظامی کار خاتمه یابد، به طوری که در واقعه ی صفین آن قدر جنگ را به تأخیر انداخت که برخی گمان ترس از مرگ و یا تردید در باطـل بـودن شـامیان و جنگ با آنها را در مورد آن حضرت بردند (ابن ابیالحدیـد، ٣، ٣١٩-٣١٨)، اما ایشان طـی خطبـه ای تأکید نمودند که هدایت شدن دشمن را بر کشته شدن و هزیمت آنها ترجیح میدهد: 118 «أما قولکم أکل ذلک کراهیۀ الموت فوالله ما أبالی دخلت إلی الموت أو خرج الموت إلـی و أما قولکم شکا فی أهل الشام فوالله ما دفعت الحرب یوما إلا و أنا أطمع أن تلحق بی طائفۀ فتهتدی بی و تعشو إلی ضوئی و ذلک أحب إلی مـن أن أقتلهـا علـی ضـلالها و إن کانـت تبـوء بآثامهـا» (نهج البلاغه ، خطبه ی ٥٥) «اما گفته ی شما که این همه درنگ به خاطر ناخوش داشتن مرگ است ."