Abstract:
لیندا ترینکاوس زاگزبسکی ١ )١٩٤٦ـ(، فیلسوف معاصر آمریکایی ، ده کتاب و بیش از شصت مقاله در موضوع فلسفه دین و معرفت شناسی نوشته است که در این مقاله در نظر دارم به آخرین کتاب او به نام آتوریته معرفتی ، نظریه اعتماد، آتوریته و خودآیینی در باور بپردازم زاگزبسکی در این کتاب امکان آتوریته باور دینی و باور اخلاقی را مطرح کرده است و همچنین از نظر معرفت شناختی فرآیند حصول آن ها را به طور کامل تبیین و توجیه میکند. طرح او آن است که انسان به دلیل اعتماد معرفتی به خویش ناگزیر به دیگران نیز اعتماد دارد. در غیر این صورت خوداعتمادی اش نیز ناساز خواهد بود. نتیجه این اصل ، آتوریته معرفتی گواهی ، آتوریته معرفتی الگوهای ستایش شده و آتوریته معرفتی اجتماع برگزیده است . زاگزبسکی پس از توضیح این فرآیند تا جایی پیش می رود که باورهای دینی انسان را برگرفته از گواهی الهی و سنت و اجتماع دینی می شمارد و آن را از نظر معرفتی کاملا ممکن و مجاز قلمداد میکند. همین طور باورهای اخلاقی انسان را برگرفته از اعتماد معرفتی به الگوهای پسندیده و گواهی اجتماع برگزیده می داند که آن را نیز از نظر معرفتی کاملا طبیعی و موجه ارزیابی میکند. این مقاله را با کتاب شناسی آثا زاگزبسکی به زبان فارسی و انگلیسی آغاز میکنم و با نقدهای طرح زاگزبسکی و پاسخ های او خاتمه می دهم
Machine summary:
"فرضیه های توجیه آتوریته گواهی چنین است : آتوریته گواهی فلان شخص برای من از این راه توجیه می شود که من به طور وظیفه شناسانه ای داوری کنم که من اگر به آنچه آتوریته به من میگوید باور داشته باشم در مقایسه با حالتی که خودم بکوشم آنچه را باید باور داشته باشم کشف کنم ، احتمال این که میل خود را به دسترسی به حقیقت محقق ، و از باورهای خطا اجتناب کنم بیشتر است .
آتوریته گواهی فلان شخص برای من از این راه توجیه می شود که من به طور وظیفه شناسانه ای داوری کنم که من اگر به آنچه آتوریته به من میگوید باور پیدا کنم ، در مقایسه با حالتی که خودم بکوشم آنچه را باید باور داشته باشم کشف کنم ، نتیجه ٔ آن خویشتن نگری وظیفه شناسانه من را بیشتر حفظ خواهد کرد.
اما این که انسان در میان اختلاف نظر گسترده سایر افراد و اجتماعات ، کدامین باورها را برگزیند، به این امر بستگی دارد که چه فرد یا اجتماعی را ستایش میکند و او یا آن ها را در به دست آوردن باورهای اخلاقی صادق از خود بهتر و تواناتر می یابد و حاضر است از او یا آن ها تقلید کند.
در توضیح مزیت اول باید بگویم زاگزبسکی به خوبی توانسته است این اثر خود را بر پایه آثار سابقش در زمینه معرفت شناسی و اخلاق استوار کند، به طوری که تبیین او در این کتاب از آتوریته معرفتی را بدون در نظر گرفتن آموزه های آثار قبلی او از جمله انگیزش محوری ، الگوگرایی ، فضیلت محوری و عاطفه گرایی نمی توان فهمید."