Abstract:
هدف از انجام این پژوهش، تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر افزایش رضایت و صمیمیت زناشویی زوجین جانباز شیمیایی سردشت بود. بدین منظور با استفاده از نمونهگیری در دسترس، از افراد مراجعهکننده به بنیاد شهید شهرستان سردشت 30 نفر انتخاب و به شیوه تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی، آموزش شناختی- رفتاری را در طی مدت 10 هفته به صورت هفتهای یک جلسه 5/1 ساعتی دریافت کردند، در حالی که این امر در باره گروه کنترل انجام نشد. ابزار استفاده شده در این پژوهش، پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ و پرسشنامه صمیمیت زناشویی واکر و تامسون بود که در دو مرحله پیشآزمون و پس آزمون برای گردآوری دادهها بر روی آزمودنی اجرا شد. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش درمان شناختی- رفتاری، به طور معناداری میزان رضایت و صمیمیت زناشویی در مرحله پسآزمون را در گروه آزمایشی افزایش داد. به طور کلی، این روش درمانی باعث بهبود رضایت و صمیمیت زناشویی زوجین گردید.
The purpose of this study was to consider the effectiveness of cognitive-behavior therapy on the marital satisfaction and intimacy of chemical patient couples in Sardasht. The sample consisted of 30 patients which were selected accessibility. Cognitive-behavioral therapy was carried out on the experimental group in 10 sessions over a period of 1/5 hours. The questionnaires were ENRICH martial inventory and Intimacy Scale (IS) which were completed by participants before and after intervention. The data were analyzed using analysis of covariance. The results showed that cognitive-behavior therapy increased marital satisfaction and intimacy in experimental group significantly in comparison with the control group (p<00.1). In general, this method modified marital satisfaction and intimacy of couples.
Machine summary:
"نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش درمان شناختی ‐ رفتاری ، به طور معناداری میزان رضایت و صمیمیت زناشویی در مرحله پس آزمون را در گروه آزمایشی افزایش داد.
پیش از انجام مداخله ، به منظور اطمینان از شرایط مساوی گروه های آزمایشی و کنترل و نیز اطمینان از تأثیر روش مداخله ای در افزایش سطح رضایت و صمیمیت زناشویی و کاهش سطح اضطراب و افسردگی دو گروه با یکدیگر مقایسه شدند و نتایج بدست آمده نشان داد که بین این دو گروه در سطح >p تفاوت معناداری وجود ندارد.
چون اصولا در این آموزش ها، زوجین تشویق می شوند که شاهد تفسیرهای خود از حوادث زندگی زناشویی باشند و مهارت هایی را بیاموزند تا بتوانند اعتبار این تفسیرها را از طریق گردآوری و پردازش اطلاعات مورد آزمایش قرار دهند؛ علاوه بر این مداخله های ویژه ای صورت می گیرد که بخشی از آنها بدین ترتیب است : فراهم ساختن رهنمودهایی درباره چگونگی رفتار صمیمانه تر؛ پیشنهاد دادن درباره چگونگی بیان تجربه های درونی که احتمالا هرگز اظهار نشده اند؛ ترغیب زوج ها به یادآوری احساسات مثبتی که از تفاوت های رفتاری آنها نشأت می گیرد؛ آموزش زوج ها درباره چگونگی بیان کردن و گوش دادن به تجربه ها و احساسات درونی یکدیگر؛ چارچوب بندی مجدد مسأله ، با اشاره به اینکه تفاوت های رفتاری ، نتیجه تاریخچه یادگیری متفاوت آنهاست ، تا آنچه هر یک نسبت به دیگری انجام می دهند؛ آموزش نحوه صحیح انتقاد از یکدیگر؛ گذراندن اوقات فراغت مشترک برای ایجاد صمیمیت بیشتر و..."