Abstract:
تلفیق زبان کهن خراسانی با زبان محاوره­ای و نیز بیان رمزآمیز و نمادگرایانه در ستایش حسرت آلود اخوان از مظاهر فرهنگ و تمدن گذشته ایران و انتقاد از جامعه روشن فکری جدید و نیز شکاکیات و یاس و نفرت او از فضای ایجاد شده پس از شکست نهضت ملی، تاثیر بسیار بالایی دارد. در اشعار سمبلیک اخوان – اعم از روایی و شهودی – ابهام هنری و بیان نمادین موجب می­شود که نه تنها نام اشعار و اجزای آن، بلکه کل شعر قابلیت تفسیر و تأویل­پذیری داشته باشد. در این میان نباید از بسامد بالا و نیز نقش محوری عناصر طبیعت، قصه­های عامیانه، اسطوره­ها و قهرمانان تاریخی در ایجاد شعر نمادین غفلت ورزید.
Machine summary:
پاره اي از اشعار مجموعۀ زمستان چون سترون، فراموش، فرياد، مرداب، زمستان، گزارش، پند، آواز کرک، چاووشي و باغ من با چاشني هايي از زبان روايي و حماسي و نمادين سروده شده است و تاثر اميد از نيما به ويژه در روند نمادپردازي يعني استفاده از عناصر طبيعت برجستگي بارزي دارد؛ طرز پرداختي که در مجموعه هاي بعدي اخوان جاي خود را به نمادين بودن کل شعر و نيز اسطوره پردازي مي دهد.
باغ من باغ من يکي از نمونه هاي موفق کارهاي اخوان در مجموعۀ زمستان است که بسان الگوهايي نيمايي ، عناصر طبيعي مانند: باغ ، آسمان ، ابر، باد، بهار، ميوه هاي سر به گردون ساي و پاييز در ابلاغ مقاصد و اغراض شعر نه از طريق خبر و به صراحت گفتن بلکه از راه صورت گري و از دريچۀ بينش هنري ، نقش محوري دارند؛ به بيان ديگر عينيتي که در اين شعر از رهگذر عناصر طبيعت در چيدمان واژگان و هندسۀ ترکيبات ايجاد شده است ، همچون معبري ما را به فضاي ذهنيت دردمند شاعر مي رساند: آسمانش را گرفته تنگ در آغوش / ابر، با آن پوستين سرد نمناکش / باغ بي برگي ، / روز و شب تنهاست ، / با سکوت پاک غمناکش / گر ز چشمش پرتو گرمي نمي تابد/ ور به رويش برگ لبخندي نمي رويد / باغ بي برگي که مي گويد که زيبا نيست ؟ / داستان از ميوه هاي سر به گردون ساي اينک خفته در تابوت پست خاک مي گويد / باغ بي برگي / خنده اش خوني ست اشک آميز / جاودان بر اسب يال افشان زردش مي چمد در آن / پادشاه فصل ها، پاييز.