Abstract:
دیدگاه اخلاقی ابن مسکویه ، حکیم و اندیشمند شیعی سده های چهارم و پنجم هجری قمری ، از جمله نگرشهای اخلاقی است که ماهیت فضیلت مدارانه داشته و از این حیث ، در کلیت خود، وامدار تفکر ارسطویی است . اخلاق فضیلت مدار از اقسام نظام اخلاق هنجاری است و ابن مسکویه یکی از نخستین فیلسوفان مسلمان در عرصه اخلاق است که در محیط اسلامی به طرح نظام اخلاقی از این گونه همت گماشته است . با اینکه ابن مسکویه رازی در طراحی نظام اخلاقی خویش آشکارا متاثر از اندیشه فیلسوفان یونان بوده ، اما تاثر وی از آموزه های دینی قرآن و سنت نیز امری انکارناپذیر است . او با تلفیق استادانه آراء فیلسوفان یونان و سنت اسلامی توانست اخلاق فضیلت شریعت مدار را پایه گذاری نماید و حاصل آن تلاش ، قرن ها مورد استفاده پژوهشگران حوزه اخلاق بوده و هست . نویسندگان این مقاله درصددند تا با تحلیل ماهیت اخلاق فضیلت مدار، جایگاه نظام اخلاقی ابن مسکویه را در تناظر بحث های اخلاقیاش با عناصر موجود در آن نظام معلوم نموده و سپس با بررسی بیشتر نظرات اخلاقی وی سهم آموزه های دینی را در شکل گیری نظام اخلاقی او باز نمایند.
Machine summary:
"حال با توجه به موارد بالا می توان گفت دیدگاه اخلاقی ابن مسکویه در زمره اخلاق فضیلت و شریعت مدار است و با ارسطو این تفاوت اساسی را دارد که اولا بر مبنای اعتقاد او، سعادت بعد از عمل به فضایل حاصل می شود و دیگر اینکه فضایل را آموزه های دینی تعیین می کنند که همانا اوامر و نواهی الهی هستند و الگوهای تام و تمام فضائل در رفتار پیامبران و ائمه و به طور کلی اسوه های دینی ترسیم می شوند و نه صرفا آنچه را که عقل به عنوان فضیلت می یابد.
با رسیدن به منافع خود دچار لذت و با وصل به امور زیان آور گرفتار الم می شوند در حیوانات پذیرش فضیلت رو به فزونی می رود تا اینکه قوه غضبیه در آنها پدید می آید که با آن بر حسب نیرو و توانی که دارند به دفاع در برابر آزارهایی می پردازند و خصوصیات حیوانی به تدریج در حیوانات رو به افزونی می رود تا به جایگاه انسانی نزدیک می شوند و این نهایت افق حیوانی است و اما در افق انسانی ، انسان صاحب خرد، تشخیص و تفکر می شود و از ابزارهای مناسب و صور ملائم بهره مند می گردد وقتی به این مرتبه برسد به سوی آگاهی حرکت کرده و به علوم مشتاق می شود و این اشتیاق چه بسا انسان را به مسیر استوار و هدف درست سوق دهد تا به نهایت کمال که همان سعادت تام انسانی است ، دست می یابد و چه بسا نفس به امور نظری علاقه نشان دهد که موجب کمال نیست و او را مشتاق به سعادت نمی سازد بلکه او را به چیزهای می کشاند که او را از کمال باز می دارد و نیازمند به معالجه معنوی نفس / است »(ابن مسکویه ، ١٩٦١، صص ٧٧-٧١)."