Abstract:
بیان این واقعیت که بین نظام سیاسی و نوع دانش در هر جامعه ارتباطی وجود دارد که استقرار و استمرار قدرت را میسر و ممکن میسازد، ما را به آنجا رهنمون میگردد تا از دانش سیاسی مطلوب در ایران متناسب با آموزههای راهبردی انقلاب اسلامی سؤال نماییم. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی اقتضائات خاص خود را دارد که تمام حوزههای علمی و از آن جمله علم سیاست را تحت تأثیر قرار میدهد. از این منظر سؤال اصلی محقق آن است که: تأثیرات راهبردی انقلاب اسلامی در حوزه علم سیاست کدامند؟ جهت پاسخگویی به این سؤال، محقق با استفاده از روش تطبیقی، نخست به تبیین مرزهای افتراق علم سیاست اسلامی و سیاست سکولار پرداخته و در نهایت الگوی ایرانی سیاست را پیشنهاد نموده است. الگویی که از چهار حیث تحت تأثیر آموزههای برآمده از ماهیت انقلاب اسلامی قراردارد: نخست: هستی شناسی که جهانبینی دوبعدی اسلام را در مقابل جهانبینی تک بعدی سکولار قرار میدهد؛ دوم: معرفت شناسی که رویکرد نرمافزارانه فرهنگ ایرانی را در مقابل رویکرد خشونت طلبانه مطرح میسازد؛ سوم: غایت شناسی که سعادتگرایی را به عنوان بدیلی برای قدرت طلبی پیشنهاد مینماید؛ چهارم: روش شناسی که اخلاقگرایی را در مقابل ابزارگرایی مطرح و پیشنهاد مینماید.بیان این واقعیت که بین نظام سیاسی و نوع دانش در هر جامعه ارتباطی وجود دارد که استقرار و استمرار قدرت را میسر و ممکن میسازد، ما را به آنجا رهنمون میگردد تا از دانش سیاسی مطلوب در ایران متناسب با آموزههای راهبردی انقلاب اسلامی سؤال نماییم. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی اقتضائات خاص خود را دارد که تمام حوزههای علمی و از آن جمله علم سیاست را تحت تأثیر قرار میدهد. از این منظر سؤال اصلی محقق آن است که: تأثیرات راهبردی انقلاب اسلامی در حوزه علم سیاست کدامند؟ جهت پاسخگویی به این سؤال، محقق با استفاده از روش تطبیقی، نخست به تبیین مرزهای افتراق علم سیاست اسلامی و سیاست سکولار پرداخته و در نهایت الگوی ایرانی سیاست را پیشنهاد نموده است. الگویی که از چهار حیث تحت تأثیر آموزههای برآمده از ماهیت انقلاب اسلامی قراردارد: نخست: هستی شناسی که جهانبینی دوبعدی اسلام را در مقابل جهانبینی تک بعدی سکولار قرار میدهد؛ دوم: معرفت شناسی که رویکرد نرمافزارانه فرهنگ ایرانی را در مقابل رویکرد خشونت طلبانه مطرح میسازد؛ سوم: غایت شناسی که سعادتگرایی را به عنوان بدیلی برای قدرت طلبی پیشنهاد مینماید؛ چهارم: روش شناسی که اخلاقگرایی را در مقابل ابزارگرایی مطرح و پیشنهاد مینماید.
Machine summary:
"الزامات راهبردی انقلاب اسلامی برای علم سیاست اصغر افتخاری1 چکیده کلید واژهها: مقدمه اگر چه سیاست دارای معانی متعددی است و بر امور متفاوتی چون پاس داشتن ملک، حکم راندن بر رعیت، حکومت و ریاست، اداره کردن و تدبیر نمودن امور جامعه (درخشه، 1386: 141)؛ توزیع اقتدارآمیز ارزشها و منابع در اختیار میان افراد جامعه (Easton, 1979: 57-69)، تنظیم روابط قدرت یا چگونگی و کیفیت توزیع قدرت (Schewarzmantel, 1987: 2-7) دلالت دارد؛ اما با تأمل در تعاریف ارائه شده معلوم میشود که قدرت بهعنوان نقطه مشترک این دیدگاهها، از جایگاه ویژهای در علم سیاست متعارف برخوردار است و میتوان از آن به رکن اصلی شناخت و تعریف سیاست یاد نمود.
این در حالی است که انقلاب اسلامی به دلیل تغییر مبانی و چارچوب ، اصل بالا (قدرت محوری) را نقد نموده و در نتیجه شاهد شکلگیری رویکردی جدید در سیاست شناسی هستیم.
به بیان کوتاه اگر هستی شناس میپرسد که چه چیزی برای شناخت وجود دارد، پرسش شناخت شناس این است که شرایط کسب شناخت درباره آنچه وجود دارد چیست؟ در حالیکه هستی شناسی به مؤلفه ماهوی علم سیاست نظر دارد، معرفت شناسی نمود عینی آن ماهیت را در عالم خارج تبیین مینماید که عموما از آن به قدرت تعبیر میشود.
ب. سعادت طلبی در رویکردهای غیر عرفیگرا (و بهطور مشخص رویکرد هنجاری اسلامی)، اساسا قدرت سیاسی موظف است نسبت به تأمین منافع دنیوی و مصالح اخروی شهروندان اقدام نموده و فضای مناسبی را برای حیات سیاسی- اجتماعی آنها فراهم سازد؛ بهگونهای که امکان تحصیل سعادت نیز وجود داشته باشد (رک."