Abstract:
میکل دوفرن پدیدارشناسی کمتر شناخته شده در سنت پدیدارشناسی فرانسوی است که بیش از هر یک از پدیدارشناسان مطرح دورانش به مسئله زیباییشناسی و هنر پرداخته است. مهمترین دستاورد دوفرن در پدیدارشناسی طرح تعریفی نوین، و پدیدارشناختی، از امر پیشینی و معرفی مفهوم پیشینی عاطفی در زیباییشناسی بهمثابهی عامل اصلی برآورندهی تجربهی زیباییشناختی است. در این جستار مختصر کوشیده شده است تا مفهوم پیشینی در فلسفه دوفرن و به طور خاص نقش پیشینی عاطفی در تجربه زیباییشناختی مورد بررسی قرار گیرد تا امکان درک درستی از پروژه زیباییشناسی دوفرن فراهم شود.
French philosopher and aesthetician, Mikel Dufrenne, is not such well-known in the phenomenological tradition, thought he was more concerned with aesthetics and art than his contemporary phenomenologists. In his book, The Phenomenology of Aesthetic Experience, he presents a phenomenological attitude, through merging aesthetics with art, which differentiates him from his contemporaries. In this book, he presents a new phenomenological definition of the a priori and considers the concept of the “affective a priori” as a main principle in the aesthetic experience. This article attempts to clarify the concept of a priori in Dufrenne’s doctrine, and particularly the role of the affective a priori in the aesthetic experience, as the keys to a better understanding of his idea.
Machine summary:
"البته دوفرن در پیگیری این مهم تنها نیست؛ مرلوپونتی در کتاب پدیدارشناسی ادراک، آنجا که مفهوم تأمل بنیادین<FootNote No="90" Text=" radical reflection"/> را بهمثابهی تأملی که سرمنشاء ایدههای سوژه و ابژه را آشکار میسازد (تأملی که نهتنها در نهاد کردن آگاهی به کار است بلکه از به کار بودن خویش نیز آگاه است) مطرح میکند، بیان میدارد که این تأمل بنیادین که شأن پدیدارشناختی دارد راه به «ارائه تعریفی تازه از پیشینی» میبرد.
<FootNote No="95" Text=" Material a priori"/> هوسرل نخستین بار در کتاب منطق صوری و استعلایی دو معنا برای «محض» بودن قائل میشود: یکی محض بودن «صورت به مثابه اصل» چنانکه کلیت منطق، بهمثابه اصل کلی خرد، کلیت صوری است، و دیگری محض بودن بهمثابه «پیراستگی از هر گونه امر تجربی»؛ سپس میگوید که «هر شناخت آیدتیک محصول عقل محض است» (به معنای نخست) اما «هر شناخت آیدتیک خود به معنای نخست محض نیست»، چراکه برخی ذوات در درون خود «هسته مادی تعیینگری» دارند که آنها را از «قلمرو کلیت اصول» متمایز کرده و در قلمرو امکانی امور «ایدهآل ممکن» قرار میدهد.
کیفیت عاطفی بر سوژه و ابژه هر دو تقدم دارد و هر دو را تقویم میکند، اما باید پرسید این امر در چه سطحی رخ میدهد؟ آیا این تقویم، چنانکه ذکر آن رفت، در سطح حضور رخ میدهد، یعنی همچون عادت<FootNote No="121" Text=" habitus"/> در سوژه و ابژه رسوب میکند؟ یا در سطح فاهمه، یعنی همچون بازنمود در سوژه ثبت میگردد؟ دوفرن میگوید این تقویم در سطح احساس رخ میدهد که از هردو این موارد جدا است و خود سطحی منحصر به فرد هم در سوژه و هم در ابژه دارد."