Abstract:
در میان رویکردهایی که درباره تفسیر و تبیین دین پدید آمد، گرایش عقلگرایی از آن جهت که در تبیین دین، پیدایش و تحول آن را همچون جلوههایی از تغییر و تکامل فکر و عقل انسان دانسته و تحول و تکامل دین را با تحولات ذهنی بشر یکی میداند، قابلتوجه بودهاست. این رویکرد، دین را پاسخی به نیاز شناختی انسان میداند. دین در این رویکرد انسانشناسانه، محصول تلاش انسان اولیه برای شناخت اشیاء و رویدادهای محیط اطراف اوست، در نتیجه هر چه دانش انسان به جهان پیرامونش افزایش پیدا میکند، نیاز او به دین کاهش مییابد. انسانشناسانی چون «ادوارد تایلور» و «جیمز فریزر» از این زاویه به خاستگاه و تکامل دین نگریستهاند. آنها با تاکید بر اصولی مانند وحدت روانی و ذهنی انسانها، اصل بقایا و الگوی تکامل فکری و ذهنی انسان، مراحل دین را از مرحله جانمندانگاری و جادو تا مرحله وحدتگرایی و توحید، تفسیر میکنند که سرانجام در دوران رشد علم افول میکند. این رویکرد انسانشناسانه، از دو جهت ضعف دارد، یکی از جهت عدم ابتناء بر اسناد عینی و تاریخی دادهها و نظریات ارائه شده که مسئلهای روششناختی در مطالعات ادیان است و دیگری از جهت محتوایی؛ زیرا پیشفرض اصلی این دیدگاه که عناصر، کارکردها و ویژگیهای همه ادیان همانند هستند، از یک طرف و عدم توجه به ابعاد مابعدالطبیعی و عاطفی دین از جهت دیگر، مورد نقد جدی دینشناسان است.
Machine summary:
"در کنار این نیاز درونی به دین، توجه به معنای دین و کارکرد و تفسیر آن نیز همواره در تاریخ تفکر بشر از غرب تا شرق وجود داشته است و متفکران سعی کردهاند بر مبنای دیدگاه خود این مسئله اساسی حیات بشری را بررسی و تحلیل کنند.
107) «تایلور» برای توجیه این مسئله که چرا با وجود سپریشدن دوران دین و تکامل علم بشر هنوز باورهای دینی وجود دارد، به نظریه بقایا متوسل میشود، او بقایا را عبارت از فرایندها، رسمها، دیدگاهها و مانند آن میداند که بهوسیله عادت به جامعه جدید منتقل میشود.
علاوه بر این تأکید نظریه عقلگرایی به اهمیت و همگانی بودن دین در زندگی انسان که با دیدگاه ادیان آسمانی قابل تطبیق است، از نقاط قوت این نظریه محسوب میشود، همچنین توجه به نظریه تکامل وحدت نوع بشر در آثار «فریزر» و «تایلور» در زمانی که بحث برتری نژادی هم در مباحث سیاسی و هم در مباحث علمی مطرح بود، از دیگر نکات مثبت این دیدگاه بوده است.
از نظر روششناسی مهمترین نقطهضعف این دیدگاه ایناست که، اگرچه «فریزر» و «تایلور» مدعی تبیین پدیدههای دینی بر اساس دادههای عینی بودند، اما در مقام عمل به جای تجزیه و تحلیل دادههای عینی، با استفاده از روش دروننگری و خود را به جای انساناولیه فرضکردن، پیدایش و تکامل دین را تبیین کردهاند.
xiii) علاوه بر نقدهای روششناسانه فوق، نظریه «فریزر» و «تایلور» از نظر محتوایی نیز دارای ضعفهای اساسی است، اما پیش از بیان نقدهای محتوایی باید به پیشفرض اساسی این دو متفکر در تحلیل منشاء و تکامل دین توجه کرد.
Eliade ,mircea (1996) James George Frazer, encyclopedia of religion, Macmilian referenc usa ,vol."