Abstract:
رایجترین نظریهای که آغازگر بحث تبیین در قرن بیستم است، نظریة قانون فراگیر تبیین، شامل دو الگوی قیاسی ـ قانونی و استقرایی ـ آماری است. کارل همپل بیان دقیقی از ایدة تبیین علمی را، که توسط هیوم و میل صورتبندی مبهمی داشت، به تصویر میکشد. نقدهای جدی که در نیمة دوم قرن بیستم در خصوص این نظریه مطرح شد راه را برای نظریههای دیگر گشود. الگوی وحدتبخشی تبیین که طرح اولیة آن از سوی مایکل فریدمن مطرح شد و به دست فیلیپ کیچر بسط یافت، از مهمترین این الگوهاست. بنا بر رویکرد کیچر، علم فهم ما نسبت به جهان را به کمک وحدت بخشیدن پدیدههای گوناگون افزایش میدهد. وحدتبخشی در چهارچوب معرفت علمی، با به حداقل رساندن شمار الگوهای استنتاج و به حداکثر رساندن شمار نتایج تولیدشده بهدست میآید. در این جستار با شرح و بازسازی الگوی وحدتبخشی تبیین، نشان خواهیم داد این الگو برخی از مشکلات سنتی مدل قانون فراگیر را حل میکند.
Machine summary:
"از این نمونه می توان نتیجه گرفت که شرایط ما برای قدرت وحدت بخشی باید تغییر داده و اصلاح شود، به طوری کـه بـه جـای ایـن کـه صرفا لگوهای مختلف یک پایه را در نظر بگیریم ، به شباهت های آن ها نیز توجه کنیم .
بلکـه شـرح تبیـین بـه عنـوان فراینـدی وحـدت بخـش ایـن اسـت کـه استدلال های تبیینی نباید از تعمیم های تصادفی استفاده کنند و به نظر می رسـد چنـین شـرح جدیدی بر بینش مهمی از مدل قانون فراگیر تأکید می کند و آن را تعمیم می دهد.
اما منتقدان این آموزه از جمله بارنز (١٩٩٢) ادعا مـی کننـد کـه هـیچ استدلال روشنی در اظهارات فریدمن و یا نوشته های کیچر وجود ندارد تا نشان دهد علـت افزایش درک ما نسبت به جهان ، قدرت وحدت بخشی نظریه هاست .
تصویر علمـی یـک پارچـه و ایـن ادعـا کـه سـادگی مطلـوب نظریه های علمی است ، قطعا مورد پسند همگان است اما آیا این امر به آموزة وحدت گـرای فهم کمک می کند؟ با چنین پیش نهادی حداقل دو مشکل مطرح می شود.
نتیجه آن است اگرچه با اتخاذ الگوی وحدت بخشی تبیین استدلال کردیم که مـی تـوان برخی از مشکلات سنتی مدل قانون فراگیر در تبیین علمی را برطـرف کـرد، امـا بـه دلیـل وجود ابهام در مفهوم دقیق وحدت بخشی در دیدگاه کیچر، هم چنین عدم وضوح این امر که وحدت بخشی د یقا چگونه صورت می گیرد، این آموزه شرح کـافی بـرای ایجـاد معرفـت علمی فراهم نمی کند."