Abstract:
تحولات نوین عرصۀ روابط بینالملل، لزوم نیاز به فاصلهگرفتن از درک سنتی از مناسبات این حوزه، به منظور شناخت نیروهای جدید تأثیرگذار بر پویاییها، روندها و نتایج در این عرصه و نیز پردازش مفاهیم جدیدی در این راستا را ایجاب میکند. این پژوهش با بازخوانی تحولات سیاست خارجی آمریکا در دو دهۀ گذشته و بررسی نظریات مطرحشده در مورد نحوۀ توزیع توانمندیها و متأثر از آن شکل قطببندی در نظام بینالملل، این استدلال را مطرح میکند که در نظام بینالملل کنونی، هرچند همانند گذشته، آشنایی با نحوۀ قطببندی به درک بهتر اتفاقات و رخدادهای روابط بینالملل کمک میکند، اما متوقفشدن در این نقطه و عدم شناخت نیروهای جدیدی که تأثیرات غیرقابل انکاری بر پویاییها، روندها و نتایج بینالمللی میگذارند، نقصان در فهم پدیدههای این عرصه را به دنبال دارد. در این پژوهش مفهوم نظم فراقطبی پیشنهاد میشود؛ نظمی که در آن، قدرت از حالت بینالدولی و شکل محدود و متصلب سابق خارج شده و ابعاد جدیدی به خود گرفته است.
Given the modern achievements، analysis of new developments in the international arena require putting aside the traditional understanding and enjoying instead a knowledge of influential forces that are effective on dynamism، trends and results as well as introduction of new concepts. In this way، the current paper reviews developments of the US foreign policy in the last two decades and the related theories about allocation of capabilities that are effective in shaping the poles of an international system; it also argues that، like in the past، in order to better understand the developments، it would be better to get to know the structure of poles in the international system; however، this is not enough and to achieve better understanding، one needs to know all influential new forces that affect dynamism، trends and results. To do so، the paper offers the idea of trans-pole concept according to which power is not bound to the old inter-governmental، limited and inflexible situation but enjoys some new aspects.
Machine summary:
بـه نظـر میرسد در نظام بین الملل کنونی حداقل سه تحول مهم اتفاق افتاده است : ١- قدرت دیگـر میـل بـه تمرکز ندارد و به قول ریچارد هاس ، «در دست خیلیها و در خیلی جاهـا پیـدا مـیشـود» ( ,Haass ٢ :٢٠٠٨) یا به تعبیر دیگر، زیرساخت های قدرت در سطح بسـیار گسـترده تـر و در میـان بـازیگران مختلف و متنوع ، پراکنده شده است (بوزان ، ١٣٨٩: ١٧٤)؛ ٢- تهدیدات جدیدی در نظام بـین الملـل شکل گرفته که هیچ قدرتی به تنهایی توان برخورد با آن ها را ندارد؛ ٣- بعد نامتقارن قـدرت اهمیـت زیادی پیدا کرده و این خود باعث شده وضعیت نظام بین الملل به این پنداشت میرشـایمر کـه «همـه دارای میزانی از قدرت برای ضربه زدن به همدیگر هسـتند» (٧٣ :٢٠١٠ ,Mearsheimer)، نزدیـک تـر شود.
Karaganov et al)؛ رهیافت اطمینان مجـدد اسـتراتژیک ١ را در رابطه با چین مطرح نمودند (٢٠٠٩ ,٢٢ Currie, Oct)؛ سیاست اعتمادسازی مجدد با اروپاییها به منظور جلب اعتماد دوباره آن ها –که در اثر سیاست های یکجانبه گرایانه واشینگتن مخدوش شـده بود- به همکاری با آمریکـا در برخـورد بـا چـالش هـای جهـانی را در رهیافـت جدیـد خـویش گنجاندند؛ به تجدید روابط درونی ناتو (که در جنگ عـراق دچـار انشـقاق شـده بـود) در قالـب مفهوم استراتژیک نوین ناتو٢ پرداختند؛ روسیه را از فهرست تهدیدات علیـه اعضـای نـاتو خـارج نمودند؛ از مدودف رئیس جمهور روسیه در نشست سران ناتو دعوت به عمل آوردند (اتفاقی کـه راسموسن دبیر کل ناتو آن را اتفاق تاریخی و همچنین شروعی تازه در روابط میان ناتو و روسـیه نامید) (٢٠١٠ Nov ١٩ ,Swami)؛ مانموهان سینگ نخست وزیر هنـد را بـه عنـوان اولـین میهمـان (بعد از پیروزی اوباما در انتخابات ٢٠٠٨) به واشینگتن دعوت کردند ( ,٥ Mahapatra, February ٢٠١٠)؛ و روابط آمریکا- برزیل ، به خصوص بعد از روی کـار آمـدن دیلمـا روسـف در برزیـل نسبت بـه قبـل گـرم تـر شـد (٢٠١١ ,١٥ Aramayo and Pereira, March) و...