Abstract:
واژگـان ، در بیـان شـاعران ، در هـر عصـری، کارکردهـای مخصـوص خـود را مـییابنـد. هـر تحــول معنــایی واژه ، موجــد دگرگــونی طیــف وســیعی از معــانی پیرامــون آن واژه مــیگــردد. در بررسـی واژگـان «شـاهد» و «آزادی» در ادبیـات گذشـته ، در هـر مـورد، بـا تعریفـی مبتنـی بـر ذهــن و زبــان شــعرا و ادبــای گذشــته زبــان فارســی مواجــه هســتیم . در عصــر مشــروطه ، بــا دگرگــونی نگــرش شــاعران و تغییــر کــارکرد شــعر، طیــف هــای کــارکردی ایــن واژگــان صــورتی دیگرگونــه یافــت . فرخــی یــزدی، واژة شــاهد را، بــا تمــام بــار فرهنگــی آن ، در ادوار مختلــف شــعر فارســی، بــا آزادی در مفهــوم جدیــد خــود، ترکیــب نمــوده اســت . وی بــا حفــظ سـنت شـعری، آزادی را معشـوق خـود قـرار داده اسـت . لـذا نگارنـدگان در ایـن جسـتار برآننـد تــا خلاقیــت شــاعر در بــه کــارگیری ترکیــب ایــن دو واژه را، در جهــت بیــان موضــوعات شــعر مشروطه ، بررسی نمایند.
Machine summary:
"فرخی، که به تعبیر خود «شاگردی اهل سخن » کرده است ، دانش ادبی خود را برای عرضۀ مفاهیم نوین به کار گرفته است : ساغــر تقدیر مـا را مست آزادی نمـود زین سبب نشئۀ آن مادة مدهوشیم ما (فرخی،١٣٦٩: ٨٦) شحنه وشیخ وشه و شاهدوشیدا همه مست در همــه دیـرمغــان آدم هشیــار نبود بود اگر جامعه بیدار در این دیر خراب جـــای سـردار سپه جز به سردار نبود (همان : ١٤٥) گر که شورای خط و خال تو امداد کند یک جهـــان جان و دل از بندگی آزاد کند (همان : ١٨) جز سنت غزل ، از اسطوره های ایرانی نیز در جهت ابراز ناسیونالیسم ، که از مفاهیم جدید بود، بهره برده : ز آزادی جهــان آباد و جرج کشور دارا پس ازمشروطه با افزار استبداد میگردد (فرخی،١٣٦٩: ١٢٠) لطمۀ ضحـاک استبـداد ما را خسته است با درفش کاویـان روزی فریدون میشویم (همان : ١٦٠) میبینیم که غالب مضمون پردازیها پیرامون مفاهیم نو، در چهارچوب سنت شعری گذشتۀ ادب فارسی عرضه میشود."