Abstract:
رویکرد اقتصادی به حقوق کیفری تلاش دارد تا با استفاده از فرض انسان اقتصادی، نحوه تصمیمگیری و رفتار مجرمین و مجرمین بالقوه را تبیین نموده و راهکارهایی کیفری برای کاهش رفتار مجرمانه ارائه نماید. مدعای این رویکرد آن است که مجرمین، به دلیل عدم قطعیت نتایج حاصل از رفتار مجرمانه، در پی بیشینهسازی مطلوبیت مورد انتظار خود هستند و در این راستا از تحلیل هزینه- فایده بهره میبرند، لذا افزایش قطعیت و شدت مجازات میتواند منجر به کاهش پدیده جرم گردد. در این نوشتار، ضمن تبیین این مدعا و بررسی انتقادات وارد بر آن، نتیجه گرفته شده است که اولا با وجود انتقادات تجربی بر مفهوم انسان اقتصادی، این فرض در تبیین و پیشبینی برخی از پدیدههای مجرمانه میتواند موفق باشد. ثانیا هر چند ارتباط میان درصد تغییرات در شدت و قطعیت مجازات نسبت به کاهش رفتار مجرمانه چندان دقیق و قطعی نیست ولی با توجه به جنبه بازدارندگی مجازات، نظریه اقتصادی میتواند مکمل مجازات محور برای برخی نظریههای پیشگیری از جرم، مانند پیشگیری وضعی، باشد.
Economic analysis of criminal law seeks to explain decision-making and behaviour of criminals and potential criminals so as to suggest strategies and mechanisms to decrease criminal behaviour. The thesis of this approach is that the criminals، because of uncertainty of consequences of criminal behaviour، seek to maximize their expected utility and use cost-benefit analysis. So increasing the severity or certainty of punishment can decrease crime rate. In this paper، this claim will be explained and criticized. I conclude that despite of empirical observations، economic man can explain happening of some crimes. Furthermore although the proportional effects of severity and certainty on crime reduction are not certain، in the battle against the crime، economic model can be a punishment-based complement to some of the criminology theories، specially، situational deterrence theory
Machine summary:
بر اسـاس ایـن فـرض ، انسان ها در گزینش های خود از مدل انسان اقتصادی پیروی می کنند که بر اسـاس آن نحـوه تصمیم گیری فرد در موقعیت های مجرمانه تفاوتی با نحوه گزینش او در سایر موقعیت هـا (از جمله انتخاب کالا یا خدمات موردنیاز در بازار) ندارد و فرد با تکیه بر تحلیل هزینه - فایـده و به روشی خاص گزینه مورد نظر را انتخاب می کند.
پرسش آن است که بزهکار عقلانی به چه معناست و نقـش آن در تبیین موضوع بازدارندگی مجازات چگونه است ؟ و آیا مدل انسان اقتصادی مـی توانـد بـه مثابه یک رویکرد جای گزین ، در حوزه مطالعات جرم شناختی مورد اسـتفاده قرارگیـرد؟ ایـن نوشتار مدعی است اولا هرچند براساس یافته های تجربی ، در برخی موقعیـت هـای مجرمانـه واقعی ، تصمیم گیری و رفتار فرد دقیقا از فرض انسان اقتصادی پیروی نمی کند، با وجود ایـن ا فرض در تبیین و پیش بینی برخی از پدیده های مجرمانه می تواند موفـق باشـد و بـه مثابـه مکملی برای سایر نظریات جرم شناسانه تبیینی مورد استفاده قرار گیرد.
ثانیا هر چند ارتباط میان درصد تغییرات در شدت و قطعیت مجازات نسبت به کـاهش رفتـار مجرمانـه چنـدان دقیق و قطعی نیست و نیازمند پژوهش بیشتر اسـت ، ولـی بـا توجـه بـه جنبـه بازدارنـدگی مجازات و عدم موفقیت نسبی نظریه های سنتی پیشگیری از جرم ، نظریه اقتصادی می توانـد مکملی مجازات - محور برای برخی نظریات پیشگیری از جرم مانند پیشگیری وضعی باشد.
١. بزهکار عقلانی و تبیین بازدارندگی اگر رفتار افراد در حوزه جرم بر اساس مدل انسان اقتصادی است ، پس فرد بـه محـرک هـای بیرونی (که هزینه و منافع ناشی از ارتکاب جرم را کاهش یا افزایش می دهـد) واکـنش نشـان می دهد.