Abstract:
زنان، جمعیت مغفولی هستند که رفتارها و نگرشهای آنها در بیشتر مطالعات مد نظر قرار نمیگیرد. پژوهش حاضر با استفاده از روش تئوری زمینهای و از طریق مصاحبهی عمیق در تلاش است تا به شناسایی رفتارها و نگرشهای اقتصادی زنان شاغل و غیرشاغل همدانی بپردازد. در این پژوهش 30 زن بر اساس نمونهگیری هدفمند بر پایهی دسترسپذیری مصاحبه شدند. دادهها بر اساس کدگذاری استراوس و کوربین مطالعه شد. تحلیل دادههای پژوهش و مدل پارادایمی ساخته شده نشان میدهد زنان شاغل پول را رافع نیاز و زنان غیر شاغل آن را وسیلهی رفاه در نظر میگیرند، ولی هر دو گروه نگاه ابزاری به پول دارند. هر دو گروه برای مدیریت بهینهی مصرف پول به پسانداز روی میآورند، ولی پس انداز گروه زنان شاغل از سر الزام اقتصادی است. همچنین مدیریت بهینهی خرید در هر دو گروه مشترک است با اینکه مکانیسمهای دو گروه با هم تفاوت دارد. هر دو گروه زنان وابستگی مالی جنسیتی دارند با این وجود وابستگی مالی زنان شاغل کامل نیست و از مردان تنها برای رفع نگرانیهای ناشی از ناامنی جنسیتی اقتصادی بهره میگیرند. هر دو گروه بخشی از درآمد خود را در امور خیرخواهانه استفاده میکنند، اما زنان غیر شاغل در امور کمهزینهتر این کار را انجام میدهند. وجه غالب نگرش اقتصادی در زنان شاغل تلاشگرایی برای زنان غیرشاغل تقدیرگرایی است. ناامنی جنسیتی اقتصادی و بیاعتمادی به روابط اقتصادی در هر دو گروه وجود دارد. در زنان غیر شاغل نداشتن پول به طرد اجتماعی آنها منجر میشود. با این اوصاف، مقولهی هستهای در این پژوهش «جامعهپذیری انتظارات اقتصادی» نامگذاری شد.
Present study attempts to recognize economic behaviors of employed and unemployed women of Hamedan using grounded theory and by deep interviews. 30 women based on their availability and by purposive sampling were selected and interviewed. Data were studied by Strauss and Corbin’s coding method. Data analysis and constructed paradigmatic model show that employed women see money as a tool for meeting the needs but unemployed women consider it as a tool for welfare. Both of them have an instrumental view to money. Both of the groups for better management of money do saving action; unemployed women do it because of economical compultion.Better management of buying is common among both groups، though their mechanisms are different. Both of groups have economical dependency but this dependency is not complete for employed women and use men accompaniment only for meeting the need of gender insecurity. Two groups use some part of their income for charity affairs، although unemployed women do it in low cost affairs. Dominant economic attitude amomg employed women is tendency to effort but among unemployed women fatalism is dominant. Economical gendered insecurity and untrust to economical relations exists among both groups. Poverty among unemployed women leads to social exclusion of them. Core category of this study was named “Socialization of economic expectations”.
Machine summary:
""هیچ وقت یادم نمیره، رفته بودیم برای زنداداشم لباس عروس و اینا بخریم، قبل ما یک خانواده روستایی بودند، قشنگ معلوم بود که از خانواده زحمت کش روستایی هستند، اومده بودند خرید کنند، مغازه دار خیلی بعد باهاشون قیمت ها رو حساب کرد، بهشون خیلی گرون داد، اونا هم ساده، بندههای خدا هر چی بچههاشون خواستند، براشون خریدند، وقتی که رفتن فروشندهها دو تا آقا بودند، مسخره شون کردند و گفتند خوب بهشون انداختیم، همون شد دیگه اصلا دیدم نسبت به نام پاساژ غیر واقعی است نام پاساژ غیر واقعی است بازاری ها بد شد، بعد از این خودم هم دوست ندارم تنها بازار برم، چون احساس میکنم ممکن به من هم گرون بدهن، بیشتر سعی میکنم با همسرم برم (مرضیه )" "هیچ وقت یادم نمیره، وقتی که رفتم لباس عروس انتخاب کنم، با خواهر شوهرم رفتیم، من دوست داشتم لباس عروسی ایم تن نرفته و تمیز باشه، با خانم فروشنده و صاحب مغازه که یک آقا بود، صحبت کردیم، چقدر زبان ریختند که مطمئن باشید، بهترین لباس عروس رو به شما میدهم، تن نرفته، اصلا پیش شما از کارتونش میارم بیرون، تمیز، تمیز.
زنان شاغل و غیرشاغل در توجه به رفتارهایی که با آنها شده، نسبت به بازار و بازاریان دیدگاه منفی پیدا کرده و این را نیز در صحبتهای خود منعکس کردهاند: "بازاریها خیلی قشر محترمی هستند، ولی چون همه ملاکشون پول، گردش پول و همه چیزشون پول، خیلی نمیتونم روشون حساب کنم (پروین)" "به بازاریها اصلا اعتماد ندارم (مریم)" در مباحث نظری بیان شد که مدل دورهی زندگی بر سازگاری فرد با شرایط مختلف از طریق فرآیندهای جامعهپذیری تأکید میکند.
در آخر مقولهی هسته به عنوان جامعهپذیری انتظارات اقتصادی نامگذاری شده است، زیرا با وجود اینکه زنان شاغل مستقل خرج میکردند و دید مثبتی به پول وجود داشت، اما رفتارهای اقتصادی آنها بیشتر صرفهجویانه بود و سعی میشد از بیشترین پولی که در اختیار دارند در حد امکان پسانداز کنند، از نظر فعالیتهای اقتصادی کوچک (مانند خرید پوشاک) و بزرگ (معاملهی خانه) زنان با توجه به شرایط جامعه، نیاز به حضور مرد را در کنار خود احساس میکنند."