Abstract:
این پژوهش به نقد دیدگاه تفسیری عامه ، از دو آیه مربوط به ازدواج پیامبر و زینب بنـت جحـش مـیپـردازد؛ دیدگاهی که بهانه کافی برای انکار عصـمت مطلقـه آن حضـرت در امـور شخصـی را در اختیـار غـرض ورزان میگذارد. گرچه این دو آیه هیچ اشاره ای به خرافات راه یافته در برخی روایات شان نزول نکرده اند، لیـک برخـی با استناد به همین روایات ، اموری ناروا همچون عشق به حرام ، تـرس از بـرملا شـدن ، تـلاش در جهـت کتمـان محبت قلبی خود، وانمود کردن چیزی و پنهان کردن چیزی دیگر، علاقه بـه فروپاشـیدن یـک خـانواده ، تنهـا بـه خاطر مطامع شخصی و مانند آن را به ساحت نبوی نسبت میدهند. این روایـات فـارغ از آن کـه از نظـر سـندی دچار ضعف بوده از جهت محتوایی با اضطراب و ضعف دلالت بر مدعا همراه میباشند، با ظاهر آیه نیز مغایرت داشته و با ادله عقلی عصمت مطلقه پیامبر در اصطکاک میباشند؛ همچنـان کـه بـا روایـات دیگـری کـه امـارات صحت از محتوای آن ها به خوبی نمایان است ، و نیز شواهد تاریخی در تعارضند.
Machine summary:
گرچه این دو آیه هیچ اشاره ای به خرافات راه یافته در برخی روایات شأن نزول نکرده اند، ممکن است بسیاری از اهل سنت با استناد به همین روایات که در منابع تفسیری آن ها به چشم میخورد، اموری چون عشق به حرام ، ترس از برملا شدن ، تلاش در جهت کتمان محبت قلبی خود، وانمود کردن چیزی و پنهان کردن چیزی دیگر، علاقه به فروپاشیدن یک خانواده ، تنها به خاطر مطامع شخصی، اجازه نگرفتن از صاحب منزل هنگام ورود، نگاه حرام و مانند آن را بر ساحت قدسی پیامبر اکرم روا داشته اند.
پیامبر نمیتواند شیفته زنی گردد که همسر فردی دیگر بوده و بر او حرام است ؛ زیرا در این صورت حتما مورد نکوهش و بازخواست قرار میگرفت ؛ حال آن که خداوند وی را بر این عشق ، شماتت ننموده و از پیامبر اکرم نیز هیچ گونه اعتراف به تقصیر یا استغفاری در این باب به ثبت نرسیده است ؛ بلکه مطابق آیه بعد: ما کان علی النبی من حرج فیما فرض الله له به صراحت از پیامبر اکرم دفاع شده است که خود حکایت از نزاهت ساحت آن حضرت از محبت حرام دارد.
این دسته از روایات تنها به ابن عباس (٦٨ق ) و انس بن مالک (٩٣ق ) منسوب گردیده (سمرقندی، تفسیر بحر العلوم ١٤١٦: ٣/ ٦٢ - ٦٣؛ ابن حنبل ، مسند أحمد: ٣/ ١٤٩) و از میان تابعین نیز از قتاده (١١٨ق )، ابن جریح (١٥٠ق )، ابوبکر بن سلیمان (١٠٠ق ) و محمد بن حبان (١٢١ق ) نقل شده است (ابن ابیحاتم ، تفسیر القرآن العظیم ١٤١٩: ٩/ ٣١٣٦؛ طبری، همان : ٢٢/ ١٠؛ طبرانی، المعجم الکبیر ١٤٠٤: ٢٤/ ٤٣ - ٤٤).