Abstract:
مقاله پیش رو بر آن است تا نشان دهد که در یک تصویر کلی، دو سنخ از اجتماعی شدن انسان وجود دارد: اجتماعی شدن مدرنیستی مبتنی بر گفتمان اصحاب قرارداد اجتماعی، و اجتماعی شدن منبعث از فطرت الهی. مبانی و تضمنات انسان در رویکرد نخست، تمنای امنیت در زیست بوم ابهام و هراس آلودگی دارد و در انسان رویکرد دوم، به سبب وجود ودیعه الهی مابین انسان و خدا، واجد وفای به عهد و لاجرم، رهاموز محبت و سعادت است؛ زیرا انسان رویکرد نخست انسانی ذاتا خودپسند، متفرد و بی اعتنا به پیمان ها و معاهدات، و انسان رهیافت دوم به سبب مفطور بودن به فطرت الهی، مسئول، واجد توانایی حمل ودایع و ذاتا اجتماعی، و به سبب برخورداری از پیمایش مراتب کمالی، مسرور است.
Machine summary:
اين در حالي اسـت که اگر انسان را موجودي مفطور به وجود الهي بدانيم و سعادت وي را در گرو متجلي شدن اين وجـود در نظر بگيريم آن گاه چنين موجودي از همان آغاز خلقتش ، رهين محبت الهي خواهد بود؛ و اگـر تـرس از مواجهه با ناشناخته ها در قرارداد اجتماعي ، مردم را به تشـکيل جامعـه برمـي انگيخـت ، در اينجـا و در صورت تربيت ، نفس ابتنا يافته بر فطرت انسان ، از آغاز و انجامش مطلع خواهد شد و ازاين روي ، تـرس را بر وي راهي نخواهد بود.
صادق لاريجاني (١٣٧٩) نظريۀ «قرارداد اجتماعي » را ذيل عنوان «نظريـه هـاي اختيـارگرا» در الـزام و مشروعيت سياسي مي داند و انتقاد اصلي او بر اين نکات تکيه دارد که در وهلـۀ اول ، چنـين نظريـاتي از مبناي تاريخي قابل اتکايي بهره مند نيستند، و ضمنا به لحاظ الزام آور بودن وفاي به عهد نيز چـون مبنـاي روحاني انسان را در نظر نگرفته اند نمي توانند چندان استلزامي بر تعهد انسان ها ارائه دهند؟ اگر نتوانيم هيچ تضمني براي استقرار و مانايي حکومت مدني جان لاک ارائه دهيم ترسي که علت وجودي اين حکومت بوده است ، زايل نمي شود؛ زيرا هر دم بيم آن مي رود که انسان هايي که تنها دليلشان براي تشکيل حکومت پاسداشت حق حيات و مالکيتشان بوده است ، نقض عهد کنند و مباني حکومت نيز در هم بريزد.