Abstract:
دوره سلطنت رضاشاه به دلیل تلاش حکومت برای تاسیس دولت مدرن و گسترش غربگرایی و تلاش شخص رضاشاه و روشنفکران همراه و همرای وی برای کسب مشروعیت سیاسی از طریق پیوند دادن سلطنت پهلوی با پادشاهی های باستانی ایران، یک مقطع دوران ساز و موثر در شکل دهی بنیان های فکری ایران نوین به شمار می رود. در این میان ناسیونالیسم که به عنوان یکی از ایدئولوژی های اصلی و ماهوی جریان تجدد خواهی، با پیروزی انقلاب مشروطیت در فضای سیاسی و فرهنگی ایران تثبیت شده بود، از یک نقش محوری در تحولات فکری عصر پهلوی اول برخوردار شد. از سوی دیگر، ناامنی و ناکارآمدی گسترده بعد از دوران مشروطه، موجب گرایش هر چه بیش تر روشنفکران و رجال سیاسی آن عهد به سوی ملی گرایی و مظاهر اصلی آن همچون دولت ملی برای ایجاد ثبات و امنیت و توسعه در ایران شد. در چنین فضایی رضاخان پا به عرصه قدرت سیاسی گذاشت و توانست با در دست گرفتن اقتدار نظامی و ایجاد ثبات و امنیت نسبی در کشور، وجهه خوبی برای خود به دست آورد و سپس، با اتخاذ ایدئولوژی ناسیونالیسم تلاش کرد تا ضمن رسیدن به مقام سلطنت ایران، برای حکومت خود مشروعیت سیاسی استواری فراهم کند.
The reign of Reza Shah is one of the most important periods on formation the thought basis of modern Iran for governmental attempting to make modern state، westernization، and especially attempting of Reza Shah himself and his intellectuals to connect Pahlavi regime with ancient Iran. At the same time، Nationalism، one of the modern ideologies، gradually has become one of the major elements of Iran’s modernization in the era of Pahlavi I. Additionally، the consequent changes of constitution revolution which made large insecurity and incompetence in political structure of Iran، brought more affection from nationalism and its consequences such as National State for intellectual and political activists to provide Iran with stability، security and development. In this situation، Reza Khan stepped in power scene and achieved reputation via control of military force and establishment of relative stability and security in country. Then، he attempted to become the Shah of Iran with adopting nationalism، in addition to contracting a stable political legitimacy.
Machine summary:
عمده اصلاحات و عملکرد رضاشاه در نوسازي ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي ايران، با پشتوانه و مشروعيت مليگرايانه ، در دوران بعد از برتخت نشستن وي آغاز شدند، زيرا به طور طبيعي دست زدن به اصلاحات همه جانبه مستلزم در اختيار داشتن قدرت فائقه بود و لذا پهلوي اول پس از کسب قدرت تدريجي و رسيدن به مقام سلطنت ، در ادامه و به قصد تکميل تغييرات سياسي و اقتصادي ايجاد شده در ايران به اصلاحاتي در حوزههاي آموزشي، قضايي، فرهنگي، اجتماعي و ديني دست زد تا ضمن بر چيدن نظامهاي سنتي نادرست به زعم او و همفکرانش ، جامعه ايران را به صورت يک ملت مدرن و يکدست در آورد.
به عنوان نمونه کتاب عصر پهلوي (جلد يکم : رضاشاه کبير پهلوي اول) از انتشارات وزارت اطلاعات وقت درباره سفر رضاشاه به ترکيه و رجوع به شاهنامه فردوسي براي تأکيد بر روابط ديرينه دو ملت چنين ميآورد: «در شهرهاي ترکيه زنان و مردان ترک احساساتي بينظير نسبت به رضاشاه کبير از خود نشان دادند و مطبوعات ترکيه نيز منعکس کننده احساسات ملت و دولت خود بودند و براي نشان دادن گوشه اي از آن همه استقبال کافي است که ياد کنيم با وجود آن که در عصر آتاترک خط لاتين خط رسمي انتخاب شد، ولي شعارها و بعض مطالب را براي احترام به شاه ايران به فارسي مينوشتند و اين شعار بيش از شعارهاي ديگر مورد توجه قرار گرفت و آن يک بيت شعري بود که روزنامه «اولوس» چاپ آنکارا در سر لوحه خود با خط درشت نوشت و در اين شعر اشاره به آن قسمت از تاريخ ديرين نمود که فريدون سه پسر داشت به نام «ايرج و سلم و تور» که ايران را به ايرج داد.