Abstract:
هـدف نگارنـدگان در پـژوهش حاضـر، بررسـی تطبیقـی و بازنمـایی شخـصیت آموزگاران روستا در آثار نویسندگان شهری و روسـتایی اسـت . در بیـشتر آثـار داستانی رویکرد مثبتی به معلمان وجود دارد، به ویژه معلمانی که سـختی تـدریس در روستاهای دورافتاده را تحمل می کردند؛ اما از اواخر دهه ی چهل داستان هـایی نوشته شد که در آن ها شخصیت آموزگاران منفی بود. پژوهش حاضر درپی یافتن چگونگی شخصیت پردازی آموزگاران روسـتایی در داسـتان هـا و علـت نگـارش داستان هایی با نگاه منفی به آموزگاران در این برهه ی زمانی است . گمان مـی رود این بازنمایی دوگانه ، متاثر از تفاوت در خاستگاه نویـسندگان باشـد. بـا بررسـی داستان ها و زندگی نویسندگان شان می توان ویژگی دو گفتمان شهری و روسـتایی را شناسایی کرد و علت پیدایش هریک از این بازنمایی های دوگانه را دریافت . در این پژوهش سی وچهار داستان بررسی شده اند کـه شخـصیت آموزگـار در آن هـا وجود دارد.
The aim of the authors is a comparative study and representation of the character of teachers in villages in the works of urban and rural writers. In most of the stories there is a positive approach towards teachers especially those who endure the discomfort of teaching in retired villages. But since the late 1960s / 1340s stories have been written that teachers had negative character. The aim of this research is to analyze the characterization of teachers in stories related to villages and the reason for writing stories with a negative view towards teachers during that juncture. The hypothesis is that this dual representation is influenced by the difference in the homeland and origin of writers. By reviewing stories and the life of their writers one can identify the characteristic of two urban and rural discourses and find the reason for the emergence of each of these dual representations. 34 stories have been studied in this research which has teacher character.
Machine summary:
فوکو در آثارش همواره کوشیده است تا صدای افراد فرودست را بازتاب دهـد و بـا بررسی رویه های گفتمانی و نقش قدرت در ساخت دانش و نظام معرفتی در اصول پذیرفته شده در رابطه با موضوعی تردید ایجاد کند؛ به طور مثال در تاریخ جنون و مراقبت و تنبیه همین دغدغه وجـود دارد کـه دغذغـه ی اصـلی پـژوهش حاضـر نیـز هـست ؛ فوکـو در دیرینه شناسی دانش از گفتمان ، سه تعریف ارایه می کنـد، گـاه آن را حیطـه ی کلـی همـه ی گزاره ها می خواند، گاه مجموعه ی قابل تمایزی از احکـام و در نهایـت بـه مثابـه رویـه ی قاعده مندی که بر برخی از احکام دلالت دارد.
داستان «گل محمد و آقای مرادی » تنها داستان از نویـسنده ای شـهری اسـت کـه در آن تصویر ناخوشایندی از معلم ارایه شده است ؛ در این داستان بـه رفتارهـای بـد نـادرپور و اینکه هر کاری برای به دست آوردن پول می کند اشاره می شود، سر مردم را کلاه می گذارد و بیشتر شبیه یک چاقوکش است تا معلم ؛ ٢ اما در همین داسـتان ، شـاهد دسـت و دلبـازی مرادی هستیم که هربار که به دیدن گل محمد می آید بـرایش هـدایایی مـی آورد.
در واقع نویسندگان روستایی که در فضای گفتمانی متفاوتی پرورش یافته اند، زمانی که دست به قلم بردند، بازنمایی شان از شخصیت آموزگـار آنگونـه بـود کـه خـود تجربـه کـرده بودنـد؛ ایـن نویـسندگان در نوشته هایشان آموزگاران افسرده ای را به تصویر می کشند که ابایی از تنبیـه بـدنی و تحقیـر کودکان ندارند و مانند برخی داستان های شهری چون مدیر مدرسه ، و یـا اشـعاری کـه در مقدمه بیان شد تنبیه بدنی را امری عادی توصیف نمی کنند بلکه با نفرت به توصـیف رفتـار تحقیرکننده ی معلمان می پردازند.