Abstract:
یکی از عناصر خیال آفرین و معنیساز در شعر شاعران طرز نو یا سبک هندی، موتیوها هستند. واژگان کلیدی معنیآفرینی که در مرکز شبکههای زبانی قرار میگیرند و با ارتباط مفهومی و زبانی با واژگان یک مجموعه، ضمن استفاده از صنعت مراعات نظیر با شبکه تداعیهای زبانی، مفاهیم دقیق و باریکی میآفرینند که در پیشبرد گفتمان معنایی شاعر با مخاطب، بخصوص در غزل بسیار موثر است. در دیوان نظیری نیشابوری برخی واژگان و ترکیبهای وصفی و اضافی، از دایره معناهای عادی و قاموسی خود خارج شده و با قرار گرفتن در مرکز شبکههای زبانی به شاعر مدد رساندهاند تا ضمن پدید آوردن تصاویر خیال بدیع و نو مفاهیم ذهنی خود را نیز به خواننده منتقل کند. مثلا واژگانی مثل سپهر با 51 مورد استفاده یا خط با 74 مورد و خاک با 166 و کعبه با 125 بار کاربرد در معنیسازیهای شاعرانه به نظیری مدد رساندهاند. در این مقاله ضمن اشاره به برخی موتیوهای غزلهای نظیری کاربرد بنمایه و موتیو خط در غزلهای نظیری و صائب با هم مقایسه شدهاند.
One of the elements of fantasy poses and meaning construction in the poetry of the new style poets or Indian style، are the Motives. The key words of meaning construction، which get situated in the centre of language and communication network، and associated with the concept of language and vocabulary، while using parallelism and the narrow sense of the poet، lead to a very effective lyric discussion with the audience، especially in the lyric type of poems. In the poetical works of Naziri Neyshaburi، some descriptive combinations and words get out of the circle of their ordinary dictionary meanings and being placed in the centre of the language networks، help the poet، in order to creation of innovative concepts، they also transfer their cognitive concepts to the reader's mind. For instance، words like: sepehr with 51 or khat with 74، khak with 166 or ka’be with 125 different usages in his poems- have helped the poet in constructing differentiated meanings. In this article، I try to compare the motives of khat in the poetical works of Naziri and Sa’eb، while referring to some motives used in the poetical works of Naziri.
Machine summary:
و يکي از 8 شاخصه هاي سبک هندي ايجاد شبکه زباني و تصويري است ؛ بنابراين در شعر اکثر شاعران سبک هندي چند واژه نقش مضمون آفريني ها را بر دوش گرفته اند و پيوند عاطفي ميان شاعر و مجموعه هاي زباني - معنايي که اغلب برگرفته از طبيعت و يا محيط پيراموني اوست ، به وجود آورده اند؛ البته موضوع استفاده از موتيوها يا بن مايه ها مخصوص سبک هندي نيست پيش تر هم در سنت ادبي شاعران سبک خراساني و عراقي اين کاربرد قابل توجه است : خاک و کوزه در شعر خيام ؛ صبح در شعر خاقاني ؛ شمس و آفتاب در شعر مولانا نمونه هايي از آن هستند.
جالب تر آنکه اين انديشه مضمون يابي به وضوح در شعر آنان انعکاس يافته است و موتيوها اين امکان را به شاعران داده اند تا دامنه مضمون يابي هاي خود را فراتر برند و لفظ و معني را همراه کنند: لفظ و معني را به تيغ از يکدگر نتوان بريد کيست صائب تا کند جانان و جان از هم جدا (ديوان : غزل ٨) شگرد مقارنه محسوس و نامحسوس کيمياي خيال پردازي و مضمون سازيهاي هندي سرايان است که در واقع از سه عنصر بلاغي بهره مي برد: مراعات نظير يا همان تناسب که در بلاغت سنتي و بديع با آن آشناييم ، تمثيل که ميراث ادبيات عرفاني ماست و موتيو يا بن مايه که از دقت نظر و خويگري شاعر به چند پديده طبيعي شکل مي گيرد همچون حباب براي صائب و آينه براي بيدل و خط براي نظيري .