Abstract:
کتاب فقه تربیتی در مسیر تخصصی شدن فقه در رشته های مختلف مدنی، جزایی، اقتصادی، خانواده، تربیتی و امثال آن نگاشته شده است. از جهت توسعه بیش از حدی که علوم انسانی پیدا کردهاند، تخصصی شدن فقه بسیار مناسب است و قلمرو فقه شامل افعال تربیتی هم می شود.از حیث موضوع، فقه افعال جوانحی را در بر میگیرد که ملاکی برای بوجود آوردن فقه تربیتی میباشد، از اینکه فقه تربیت دستور دارد با حقوق متفاوت است و هر عمل فقهی با منتهی شدن به حجت، اعتبار شرعی خواهد داشت تکلیف مکلفین را مشخص می کند. اعتبار دریافتهای فقهی به بدست آوردن احکام شرعی با محوریت قطع می باشد و ظنون با ارجاع به قطع معتبر خواهند بود، استنباطات فقهی ارزشمند می شود. قوت فقه به منابع استنباط آن است که وحی و بیانات معصومان میباشد. اما در فقه تربیتی سرانجام به موعظه و اخلاقیات رسیدهاند به همین جهت پیشینه فقه تربیتی را اخلاق معرفی کردهاند لذا کار جدیدی در آن مشاهده نمیشود.
Machine summary:
حوزه اول ارائه تعریف از دانش فقه است که با ذکر معنای لغوی، مدعی شدهاند که معنای اصطلاحی فقه هم از معنای لغوی فاصله نگرفته و دور نشده است، آنچه که از این بخش دریافت میشود این است که در حوزه معرفی فقه، نظرات و اندیشههای مجتهدانه دیده نمیشود؛ زیرا اگر محقق و مدرس ارجمند کتابهای احیای علوم الدین،تبیان شیخ طوسی، مجمع البیان شیخ طبرسی، اربعین شیخ بهایی و امثال آن را ملاحظه میفرمودند، از تصریح آنها به مستحدثه و نو بودن دانش فقه آگاهی مییافتند، چنانکه شیخ طوسی و شیخ طبرسی فرمودند: فقه اخیرا برای علم حلال و حرام، علم شده است، غزالی و شیخ بهایی گفتهاند: فقه از معنای اصلی خودش تحولی معنایی پیدا کرده و این لفظ بر علم به احکام شرعی اطلاق میشود، بر این اساس «فقه» نام و اسمی نیست که شرع بر این رشته از دانش اطلاق کرده باشد، بلکه کسانی که این رشته از دانش را تاسیس کردهاند، نام «فقه» را برای آن مناسب دیدهاند، و اسم فقه را بر آن اطلاق نمودهاند، جهت آنکه این رشته از دانش را فقه نامیدهاند، بار معنایی است که لفظ فقه حامل آن میباشد، و آن این است که «فقه بر علم به معانی ضمنی کلام» گفته میشود، چنانکه شیخ طوسی در تفسیر واژه فقه در تفسیر شریف تبیان بیان کردهاند، به عبارت دیگر هر کلمهای یک معنای واضح و آشکار دارد و یک معنای ضمنی و درونی، دانستن معنای روشن و آشکار کلمه را «فقه» نمیگویند، بلکه آگاهی و اطلاع بر معنای ضمنی کلام را فقه میگویند و فقیه کسی است که به معانی ضمنی کلام آگاهی دارد، چنانکه خداوند متعال بر مشرکان با زبان توبیخ گفتهاست: «لایکادون یفقهون کلاما» که منظور از عدم فقاهت آنها نسبت به کلام نفهمیدن معانی درونی و ضمنی کلام است؛ نه اینکه آنها معانی آشکار و مورد استعمال کلام را نمیفهمیدند.