Abstract:
باید از نویسنده محترم مقاله معرفی و نقد کتاب فلسفه تحول تاریخ در شرق و غرب تمدن اسلامی، که این کتاب را برای بررسی و ارزیابی انتقادی انتخاب نمودهاند، تشکر، و از زحمتی که کشیدهاند، قدردانی نمائیم. دلسوزی و دقتنظر ناقد گرامی ـ چه با مطالب ایشان موافق و یا مخالف باشیم ـ بیش از هر چیز دیگری مهم و ارزشمند است؛ چرا که بذل توجه و موشکافیها درباره یک اثر علمی، موجب غنای بیشتر و رفع کاستیهای آن اثر میگردد.
Machine summary:
تا حدودی میتوان با ناقد محترم موافق بود که در کنار هم نهادن این دو شخصیت، «دربردارندۀ موضوعاتی فراتر از موضوعات فلسفۀ نظری تاریخ است»، اما نمیتوان با ایشان موافق بود که «دست یافتن به موضوعی واحد برای کتاب ناشدنی مینماید» و یا «هر چقدر هم این کتاب با دقت خوانده شود، هیچ افقی بر خواننده آشکار نمیشود» و یا اینکه «این سؤال تا آخر در ذهن خودنمایی میکند که هدف از کنار هم گذاشتن این مطالب چه بوده و نویسنده در پی چه چیزی بوده است؟» جواب همۀ این پرسشها، که تقریبا دارای یک جهت است را میتوان در این موضوع خلاصه کرد که آیا راه یافتن به نوعی «علم اصول فهم تاریخ»، میتواند با این ترکیب و یا چشمانداز بین دو متفکر از قرن هشتم و عصر حاضر ممکن شود یا نه؟ این تلاش هرچه بیشتر شود، ماندن در «صورت مسئلۀ» آن (چه برسد به جواب)، شاید خود نوعی توفیق علمی محسوب میشود، و چرایی این توفیق در فصل چهارم به صورت «طرح مسئله» به بحث گذاشته شده است.