Abstract:
در عـصر جدید مفهوم علم در جهان غرب تحوّلی عظیم یافته است و با تحقیقات و تجربیّات دانـشمندان عـالیقدری چـون کپرنیک و گالیله و فلاسفهای چون فرانسیس بیکن و رنه دکارت (که در واقع اصول تفکّر جدید را بنیان نهادهاند) روح حـاکم بر آن و بینش و روشی که به نحوی از انحاء مناسبتی با آن دارد بهطور صریح بیان شـده است. با این حال تـحوّل تـاریخی فلسفه در عصر جدید در دنیای غرب الزاما در جهت اسارت کامل تفکّر فلسفی بهوسیله علم جدید نبوده است و در واقع اگر در نحلههایی چون فلسفه تحصّلی اوگوست کنت، که در نوع خود از اقسام بسیار سـطحی تفکّر به حساب میآید، تن به چنین اسارتی داده شده است عملا از این نظرگاه نه مفهوم درستی از فلسفه به دست آمده و نه تصور دقیقی از علم. در واقع به جای اینکه عـلم از بـتهای بیکنی رها شود، گاهی با نفی آینده و امکانات آتی خود، و با توجه انحصاری به فن و صنعت، خود به بت متحجری تبدیل شده است.
Machine summary:
ما در اینجا بر آن نیستیم که مسئلۀ رابطۀ فلسفه و عـلم را- خـواه از حیث امکان اتحاد آن دو و یا از حیث تعارض اضطراری و اصولی میان آن دو- صرفا در ابعاد فرهنگ غرب مورد بررسی قرار دهیم، بلکه با توجه به آنچه مقارن با غربزدگی میتوان تعبیر به عـلمزدگی در فـرهنگ کـنونی ایران کرد، نظر ما در واقـع بـه نـحو غیرمستقیم توجه دادن به این نکتۀ اساسی است که نفی تفکر به هر بهانهای که باشد نه تنها بـه نـفی فـلسفه، بلکه در واقع به طرد خود علم منجر مـیشود، حـتی اگر ظاهرا این عمل به نام علم و اصطلاحا برای حفظ آن انجام گرفته باشد.
با در نظر گرفتن این مقدمه، نـگارنده تـهیۀ مـقالۀ کوتاهی را در محدودۀ امکانات و توان خود، بدون ادعایی خاص، دربارۀ اصول نظری و مـبانی احـتمالی مابعدالطبیعی در فیزیک (مافیالطبیعه) نیوتن۲ را خالی از فایده ندیده است، چه اگر روش علمی نیوتنی در قرون اخیر و تـا اوایـل قرن بیستم مورد قبول اکثر دانشمندان بوده است و نمونۀ نسبتا کاملی از تـفکر عـلمی جدید به حساب آمده است، جالب تـوجه اسـت کـه بتوان حتی به اجمال رابطۀ این روش عـلمی را با اصول نظری مابعدالطبیعی که احتمالا جنبۀ زیربنایی نسبت بدآن دارد، تـشخیص داد.
ولی در قرن بیستم بر اثر تحقیقات و نظریههای جدید فیزیکی بهناچار جزمیت و قاطعیت علم نیوتنی کـاسته شـده است و عملا نه فقط اصول و مبانی نظام فکری او مورد انتقاد و محل گـفتگو واقـع شده، بلکه حتی این تصور بـه وجـود آمـده است که به هر طریق در نزد هر دانشمند و مـحققی، بـدون اینکه ارزش مستقیم کشفیات تجربی آنها نادیده گرفته شود، حداقل از لحاظ نظری نـوعی مـوضعگیری فلسفی وجود دارد.