Abstract:
این مردم نگاری یک مردم نگاری دیالوژیک، گفتگویی و مباحثه ای است میان میدان و دو پژوهشگر. مردم نگاری دیالوژیک یا انسان شناسی دیالوژیک حاصل انقلاب متنی در انسان شناسی است. انسان شناسی متنی یا تفسیری با تعریف فرهنگ به مثابه متن در دهه های 1970 و 1980 پدید آمد. انقلاب متنی گیرتز باعث شد تا رخدادها و اعمال همچون متن هایی تفسیر شوند. پیروان گیرتز همچون جورج مارکوس، جیمز کلیفورد، پل رابینو، وینسنت کراپانزانو، و مایکل فیشر نیز بر آن شدند که لحظه مردم نگارانه لحظه نوشتن فرهنگ است. ما در این مقاله متاثر از رویکرد مردم نگاری چندصدایی در مکتب انسان شناسی تفسیری، تلاش کرده ایم تا تجربه خود از میدان آقا شاه بلبل را سامان دهیم. تمرکز ما بر روایت هایی است که در خصوص آقا شاه بلبل در منطقه دلیجان در استان مرکزی گفته می شود. با دو دوره حضور میدانی در مناطق اطراف غار آقا شاه بلبل بر آن بودیم تا صداهای فرهنگ را بشنویم و صداهای خودمان را نیز به این صداها بیفزاییم تا قادر شویم آهنگ فرهنگ را به گوش مخاطبانمان برسانیم. صداهای فرهنگ شامل روایت های گوناگون بومیان و صداهای پژوهشگران عبارت بود از آنگونه که شاه بلبل روایت می شود، و آنگونه که حس می شود.
This ethnography is a dialogic ethnography between field and two researchers. Dialogic ethnography or dialogic anthropology was a result of textual revolution in discipline. Textual or interpretive anthropology has been definition of culture as text founded in 1970s and 1980s. Geertzian textual revolution considered and interpreted events and actions as texts. Marcus، Clifford، Rabinow، Crapanzano، and Fischer، as Geertz followers hold that ethnographic moment is the moment of writing culture. Affected by polyphonic ethnography in this essay، we tried organized our experience from the field of Agha Shah-Bolbol. Our focus is on the narratives that produced about Agha Shah-Bolbol cave in the region of Delijan، Markazi Province. By two period of doing fieldwork in the around of Agha Shah-Bolbol cave، we tried to hear the voices of culture and added our voices to these that enabled us conveyed the symphony of this culture to audience. Voices of culture includes various narratives of indigenious people and the voices of researchers: the way Agha Shah-Bolbol narrative and the way Agha Shah-Bolbol sensed.
Machine summary:
ما در اين مقاله متأثر از رويکرد مردم نگاري چندصدايي در مکتب انسان شناسي تفسيري، تلاش کرده ايم تا تجربۀ خود از ميدان آقا شاه بلبل را سامان دهيم .
اينکه آيا روش علمي که در علوم اجتماعي و به طور خاص در انسان شناسي به کار ميرود (مشخصا مردم نگاري واقع گرايانه )٢، قابليت بازنمايي قابل اطمينان تمام يا بخشي از واقعيت اجتماعي جهان پيرامون را دارد؟ با توجه به سابقۀ تاريخي انسان شناسي و رابطۀ آن با گفتمان هاي هژمونيک در رابطه با ديگري و رابطۀ بنيادين آن با سنت استعماري، آيا انسان شناسي توانسته با بازانديشي تمام عيار شناخت خود را به لحاظ معرفت شناختي از تأثير اين سوابق تاريخي پالوده کند؟ پاسخ اين گروه مشخصا منفي بود.
مردم نگار تفسيري از آنجا که فرهنگ را تفسير يا به عبارت بهتر فرايند تفسير و بازتفسير پيوسته ميداند، ناگزير است روايت ها يا صداهاي گوناگون موجود در ميدان را نيز در متن بازتاب دهد و صداي خود به مثابۀ مؤلف تنها يکي از صداها و روايت هايي بداند که از پديده هاي بيروني سخن ميگويد.
منطقۀ مورد مطالعۀ ما از غار آقا شاه بلبل شامل اين محدوده است : در سمت شمال غربي دليجان تا نيم ور از جنوب غربي، آتشکوه در جنوب ، کوه کاگندم در جنوب شرقي، شهرستان نراق در شرق و نواحي اطراف سد ١٥ خرداد از سمت شمال ، آباديهايي که در متن از آن ها سخن رفته (براي مثال ، ده عباس آباد) در منطقۀ اطراف سد قرار داشته يا دارند.