Abstract:
در ایران، تمرکزگرایی جدید به ویژه در دوره پهلوی، همگرایی و استفاده گسترده از دیوان سالاری، از ویژگی های عمده به شمار می روند. در مطالعه های جامعه شناسی تاریخی درمورد ویژگی تمرکزگرایی، تمرکز قدرت و حاکمیت سیاسی در جامعه ایران، علی رغم وجود انقطاع های مقطعی و شدت و ضعف هایی که در مقاطعی از تاریخ برای آن قائل اند، درمورد این ویژگی در جامعه ایران اتفاق نظر و اجماع وجود دارد. هدف این مقاله، بررسی و مرور نقادانه برنامه های توسعه روستایی، قبل و بعد از انقلاب است. در این راستا، به روش مطالعه کتابخانه ای، برنامه های عمرانی پیش از انقلاب، از سال 1320 در شش برنامه و بعد از انقلاب در پنج برنامه توسعه نقد و بررسی می شوند. نتایج نشان می دهد قبل از انقلاب، برنامه های عمران روستایی، خصلتی متمرکز و از بالا به پایین، فاقد مطالعات بومی، سطحی نگر به مسائل روستایی، دارای دید فنی و فاقد نگرش جامعه شناسانه بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در جامعه روستایی، ابتدا نوعی مشارکت فزاینده در قالب بسیج اجتماعی تجربه می شود که از تحولات سطح کلان جامعه بی تاثیر نیست. در این دوره، از نظام دیوان سالاری چندان خبری نیست؛ اما به تدریج، به تبع تحولاتی که به وجود می آید، الگوی مشارکتی باز هم حالت هدایت شده از بیرون را پیدا می کند. به طورکلی، در مطالعه برنامه های پنج ساله توسعه بعد از انقلاب نیز عدول از اجرای برنامه مصوب، محدودشدن به برخی اقدامات اجرایی و اجرای طرح های گذشته، با وجود تغییر محتوای برنامه ها به روشنی دیده می شود. برنامه های توسعه روستایی، از اعتبارات بودجه ای کافی برخوردار نیستند؛ براساس آسیب شناسی برنامه های پیشین نوشته نشده اند و درصورت عملی نشدن برنامه ها، هیچ ارگان یا نهادی پاسخگو نیست. به عبارتی، دسترسینداشتن به اهداف، هیچ الزامی برای تصویب کنندگان ایجاد نمی کند. جزئیات بیشتر در این زمینه، درادامه مقاله بررسی می شود.
In Iran، new centralization characteristic، especially during Pahlavi dynasty، has been convergence and its vast use in bureaucracy. Historical sociological studies have consensus on the issues of centralization، power centralization، and political sovereignty in Iran; however، these issues have some divisional interruptions and different levels of strength in some parts of the history. This essay was aimed to critically investigate rural development plans before and after the Iranian Revolution. To do so، based on a library study، construction programs before the Revolution since 1941 and after the Revolution were examined in development plans. The results indicated that، before the Revolution، rural construction plans were centralized and top-down، lacked indigenous studies and sociological attitude، and had technical attitude toward rural issues. After the Revolution، first، a kind of increasing participation was experienced in the form of social mobilization، influenced by the transformations occurring at the macro level of society. There was no sign of bureaucracy in this period; but، gradually، following the transformations، the participation model again took the guided-from- the-outside form. In general، in the five-year post-revolution development planning، deviation from the execution of approved plan، limitation to some executive measures، and executing previous projects despite content changes have been evident. Rural development plans do not have sufficient budgetary allocations، are not written according to the pathology of previous plans، and no organization or institution accounts for their lack of execution. In other words، lack of access to the goals does not bind the approvers. More details are discussed below.
Machine summary:
انقلاب اسلامي ، اگرچه به حاکميت استبداد پهلوي در ايران خاتمه داد و برمبناي آراي مردم ، نظام جمهوري اسلامي را جايگزين حکومت سلطنتي پهلوي کرد و به کسب استقلال سياسي و اقتصادي و گسترش عدالت اجتماعي و مشارکت آحاد مردم در سرنوشت کشور توجه کرد، به دليل پاره اي از مسائل داخلي و خارجي مانند بحران هاي داخلي سال هاي اول انقلاب و سپس شروع جنگ تحميلي ، در عمل مردم شاهد تحقق اين اصول نبودند؛ براي نمونه ، تصويب طرح تشکيل شوراها که از روزهاي آغازين انقلاب مطرح بود و در قانون اساسي کشور نيز مطرح شد، در سال ١٣٦١ در مجلس انجام گرفت .
البته اين نکته حائز اهميت است که برنامۀ اول ، در شرايطي طراحي و به کار گرفته شد که دولت مرکزي به دليل غلبۀ نظام ارباب - رعيتي ، در مناطق روستايي نفوذ کافي نداشت و درنتيجه ، تحقق اهداف توسعه اي آن به ويژه در زمينه هاي ارتقاي سطح درآمد و بهبود کيفيت زندگي در جامعۀ روستايي، محل ترديد بود.
در برنامۀ سوم نيز مانند دو برنامۀ قبلي با وجود تجربه کردن بزرگ ترين تحول روستايي، باز به توسعه و عمران روستايي در قالب بخش کشاورزي توجه صورت گرفت و به صورت بخشي مستقل در نظام عمراني و برنامه ريزي کشور مطرح شد.