Abstract:
کلیفورد گیرتز و میراث فکری وی یکی از برجستهترین رویکردهای نظری، نه تنها در انسانشناسی، بلکه در علوم اجتماعی و علوم انسانی معاصر است. برنامه نظری گیرتز در انسانشناسی را میتوان از خلال سنتهایی که پایههای اصلی تفکر وی را تشکیل میدهند درک، تجزیه و تحلیل نمود. گیرتز با تلفیق سنت ایدهآلیسم آلمانی و رویکردهای هرمنوتیک قارهای؛ با میراث فکری وبر و پارسونز در جامعهشناسی؛ رویکرد فلسفه تحلیلی ویتگنشتاین؛ و مهمتر از همه سنت انسانشناختی مطالعات میدانی، مشاهده مشارکتی و اتخاذ رویکردهای اتیک در این حوزه؛ به پایهگذاری سنتی اهتمام ورزید که سبب چرخشی پارادایمی، در مجموعه علوم اجتماعی گردید. این مقاله، به بررسی رویکرد روشی گیرتز در حوزه انسانشناسی، با تاکید بر دو کار عمده وی، یعنی تفسیر فرهنگها و صورتبندی مجدد تفکر اجتماعی پرداخته است و از خلال بررسی سنتهای فکری موثر و همچنین زمینه اجتماعی تفکر وی، سعی در به دست دادن خوانشی کلی از دیدگاه روشی وی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی بهطور کل و انسانشناسی بهطور خاص دارد.
Machine summary:
این مقاله ،به بررسیرویکردروشیگیرتزدرحوزه انسان شناسی،باتاکیدبردوکارعمده وی،یعنی تفسیرفرهنگ هاوصورت بندیمجددتفکراجتماعیپرداخته است وازخلال بررسی سنت هایفکریموثروهمچنین زمینه اجتماعیتفکروی،سعیدربه دست دادن خوانشی کلیازدیدگاه روشیویدرحوزه علوم انسانیواجتماعیبه طورکل و انسان شناسیبه طورخاص دارد.
de مقدمه بیتردیدازمیان متفکران معاصردرحوزه انسان شناسیوحتیفراترازآن ،این نام کلیفورد گیرتزاست که امروزه بیش ازهرمتفکردیگریبرزبان هااست واین امر،نخست به دلیل رویکرد خاص ویبه مسئله "فرهنگ "وبه صورت کلیرویکردتازه ویبه علوم انسانیوعلوم اجتماعی است .
کلاکهان بادرگیرکردن وباحمایت ازویدرعضویت درتیم های تحقیقاتیمهم وهمچنین دادن پیش نویس اولیه کتاب مشترکش باکروبر(فرهنگ :مطالعه ای انتقادیدرمفهوم وتعاریف آن )به گیرتزوتشویق گیرتزبه دسته بندیومرتب کردن حدود ١٧١تعریف که این دوازاین مفهوم مبهم وچندوجهیفرهنگ جمع آوریکرده بودند،(کروبرو کلاکهان ،١٩٥٢)نقشیبنیادین درشکل گیریپایه هایدانش فرهنگیگیرتزداشت .
(گادامر،١٩٩٠:٢٩٠ـ٢٨١)این پیش ساختارفهم ،چیزیجزپیش داوری ١نیست واین پیش داوری،سنت یامجموعه عقایدی است که توسط تاریخ به مفسررسیده است .
درنظرگادامر،فهم متن نه براساس رویه هایمعمول علم پوزیتیویستی است ونه باهدف رسیدن به دیدگاه وقصداولیه مولف (آن چنان که درهرمنوتیک رمانتیک موضوعیت داشت )صورت میپذیرد؛بلکه این فهم ،خلق یک معنایجدید،ازتلاقیزمان حال و گذشته است .
مسئله برخوردباپدیده موردمطالعه به عنوان یک ابژه بیرونیوتوصیف وتبیین آن باانجام مشاهدات وآزمایش هایعلمیکه ازویژگیهایعلوم طبیعیاست ،تضادیروشن بانظریه گادامردرموردمسئله فهم معناازطریق امتزاج افق های گذشته وحال داردواین نکات ،پایه حملات بعدی گیرتزبه روش شناسیعلوم طبیعیدر انسان شناسیوعلوم اجتماعیرافراهم آورد.
گیرتزباحمله به رویکردهای پوزیتیویستی درعلوم انسانی،ادامه دهنده راه سنت هرمنوتیکی بودوباپیگیری پروژه تلفیق روش های میدانی انسان شناسی بارویکردهای هرمنوتیک وپایه گذاریروش خاص خود،نه تنهاروش هایهرمنوتیکیرابادگرگونیقابل 1 science of culture ملاحظه ای روبه روساخت ،بلکه کل پارادایم علوم اجتماعی وعلوم انسانی رادرحوزه روش شناختیدچاردگرگونی کرد.