Abstract:
پدیدهشناسی با تقلیل تاریخ و فعلیت اشیاء، به پدیدههای محض دست مییابد، و بدین ترتیب سرزمین ویژهی خود را خود میسازد. اما با تقلیل پدیدهشناختی «جهان» را از کف میدهیم و باید در ادامه، با آغاز از ایدوسها و از طریق تقویم پدیدهشناختی، صاحب جهان شویم. آنگونه که نشان خواهیم داد پیامدهای تقلیل ایدتیک سهمگینتر از آن است که بتوان جبراناش کرد. موازی با تقلیل جهان، اگوی استعلایی نیز به اگوی مطلق (ایدوس اگو) تقلیل مییابد و بدین ترتیب سررشتهی تقویم جهان را از دست میدهیم. هایدگر خیلی زود متوجه این معضل بزرگ در پدیدهشناسی هوسرل شد و با اولیه دانستن جهانمندی به درک متفاوتی از جهان و سوژه (دازاین) دست یافت. در این مقاله ضمن تحلیل علیت و نسبت آن با جهان و اگوی استعلایی، این معضل پدیده شناسی و راه عزیمت از آن به سوی فلسفهی اگزیستانسیالیستی هایدگر را نشان خواهیم داد. در واقع جدایی این دو از همان نقطهی آغاز، تقلیل ایدتیک، شروع شده بود.
By reducing the history and actuality of things، phenomenology attains to pure phenomena، and so it makes its special realm itself. But we would lose the world by phenomenological reduction، and we must acquire the world by phenomenological constitution، beginning from eidoses. As we would demonstrate، consequences of eidetic reduction are beyond remedy. Parallel to reduction of the world، the transcendental ego would reduce to absolute ego (eidos ego) too، and so we lose the clue of the constitution of the world. Heidegger noticed the problem so soon، and by taking worldliness primitive، attained to a different understanding of the world and subject (Dasein). In this article، alongside analyzing the causality and its relation to the world and transcendental ego، we would consider this problem and the way of departure from it to existentialist philosophy of Heidegger. In fact their separation from each other was begun at very first، at eidetic reduction.
Machine summary:
* تقليل ايدتيک ، خاستگاه جدايي هايدگر از هوسرل ** حسن فتح زاده دانشيار گروه فلسفه دانشگاه زنجان چکيده پديده شناسي با تقليل تاريخ و فعليت اشياء، به پديده هاي محض دست مييابد، و بدين ترتيب سرزمين ويژه ي خود را خود ميسازد.
هايدگر خيلي زود متوجه اين معضل بزرگ در پديده شناسي هوسرل شد و با اوليه دانستن جهانمندي به درک متفاوتي از جهان و سوژه (دازاين ) دست يافت .
در اين مقاله ضمن تحليل عليت و نسبت آن با جهان و اگوي استعلايي، اين معضل پديده شناسي و راه عزيمت از آن به سوي فلسفه ي اگزيستانسياليستي هايدگر را نشان خواهيم داد.
پديده شناسي، آن گونه که هوسرل آن را ميفهمد، سرانجام از طريق تقليل ايدتيک ايده - ي «جهان »، سرزمين موعود فلسفه را بازيافته ، در اين قلمرو خودبنياد، بر اين نقطه ي ارشميدسي، آرزوي هميشگي فلسفه را براي دست يابي به يقين تحقق ميبخشد؛ هيچ کس نميتواند ما را از اين بهشت رياضياتي فلسفه بيرون کند.
اما تقليل عليت حد نهايي پديده شناسي است ، جايي که هوسرل سررشته ي تقليل را از دست ميدهد و قادر نيست پروژه ي فلسفي خود را به گونه اي پيوسته در قلمرو تقويم پديده شناختي دنبال کند.
هوسرل براي به دست آوردن اگوي محض بر کوگيتويي که «براي خود» در نظر گرفته نمي شود و موضوع تأمل قرار مي گيرد استفاده مي کند، و به درستي اظهار مي کند که اين کوگيتو ديگر خودش نيست و به نحو پديده شناختي تغيير کرده است .