Abstract:
در داستان هابیل و قابیل از تفسیر کشف الاسرار میبدی، سخن از ترسیدن قابیل با شنیدن آوازی و گریختن او از خلق و انس گرفتن با وحوش بیابان به میان آمده است . این موضوع با کهن الگویی ارتباط دارد که از آن با عنوان تنزل آغازین یاد می شود. انسان طبق این کهن الگو، از دورهای طلایی نزول کرده و سرآغاز را از دست داده است . در پژوهش حاضر کوشش شده است با روش توصیفی - تطبیقی این کهن الگو در چند فرهنگ مختلف بررسی شود. این پژوهش نشان می دهد که کهن الگوی تنزل آغازین که در بیشتر آیین ها دیده می شود، حکایت از خویشاوندی انسان نخستین با طبیعت و حیوانات دارد که بر اثر اندیشه ای اهریمنی از دست رفته است . همراهی انسان با طبیعت در «دورة زرین »، هرچند فراموش شده، ردپای آن کاملا از بین نرفته است . حضور کهن الگوی یادشده در فرهنگ های مختلف ، صورتهای گوناگونی دارد، اما ویژگی های مشترک معینی پیوسته در آنها تکرار می شود.
Machine summary:
» (بلعمی ١٣٨٦: ٨٣) در آثارالباقیه آمده است : «میشی و میشانه این دو نفر هستند و پنجاه سال زندگی کردند و از طعام و شراب بی نیاز بودند و هرگز هیچ گونه غمی در دل نداشتند تا آنکه اهریمن به صورت پیرمردی به آنان ظاهر گشت و گفت میوههای درختان را بخورید و خود نیز شروع به خوردن کردند و نیز شرابی برای ایشان تهیه کرد و میشی و میشانه آن را نیز آشامیدند و آن روز در بلا و رنج افتادند و حرص در آنها یافت شد.