Abstract:
گزارههای پرسشی در شاهنامه کاربرد بلاغی خاص خود را دارد. این گزارهها دو دستهاند: 1ـ گزارههایی که در ساختار روایی داستاهای شاهنامه ایفای نقش میکنند. 2ـ گزارههایی که در نقاط حساس داستانهای شاهنامه ایفای نقش میکنند. با توجه به مهارت فردوسی در بلاغت سخن، برای تبیین میزان مهارت و قدرت شاعری و نبوغ فردوسی در طرح و تدوین حماسهی ملی، جملههای پرسشی را در جاهای حساس شاهنامه از آغاز تا پایان داستان رستم و شغاد بررسی کردهایم؛ جایی که داستان به سرنوشت محتوم خود که همان مرگ یا شکست و فروپاشی است، منتهی میشود. بررسی و تحلیل این گزارهها نشان میدهد که در جاهای حساس داستان، کاربرد گزارههای پرسشی در جهت ایجاد درنگ در خواننده و به چالش کشاندن او در قبال مقولهی تقدیر و مرگ (مرگ قهرمانان، مرگ قدرتها و ...) است. در این نوع کاربرد، فردوسی گاه پرسش را مستقیما از زبان خود و گاه به طرزی غیرمستقیم از زبان شخصیتهای داستان بیان کرده است. در هر دو حالت، نقش حکیمانهی فردوسی جنبهی محوری دارد به گونهای که تشخیص زبان فکر و اندیشه فردوسی از زبان روایی داستان دشوار میشود.
Machine summary:
"در این پرسشها حیرت و شگفتی قهرمان در مقابله با حوادث پیش آمده و عجز و فرسودگی او در مقابل سرنوشت مشهود است: که را برکشیدی تو افکنده نیست جز از تو جهاندار دارنده نیست به خسرو نگر تا جز از کردگار که دانست کآید یکی شهریار؟ نگه کن بدین کار گردنده دهر مر آن را که از خویشتن کرد به بر آرد گل تازه از خار خشک شود خاک با بخت بیدار، مشک شگفتی تر آنک از پی آز، مرد همیشه دل خویش دارد بدرد میان نیا و نبیره دو شاه ندانم چرا باید این کینهگاه ؟ دو شاه و دو کشور چنین جنگجوی دو لشکر به روی اندر آورده روی چه گویی سرانجام این کارزار که را برکشد گردش روزگار؟ (شاهنامه،508) در بحبوحهی نبرد با گودرز، عجز و تسلیم پیران در برابر تقدیر خود گویای مسأله است: ابا خواست یزدانش چاره نماند کرا کوشش و زور و یاره نماند نگه کرد پیران که هنگام چیست؟ بدانست کان گردش ایزدیست ولیکن بمردی همی کردکار بکوشید با گردش روزگار (شاهنامه،522) 3-2-2- بعد از مرگ قهرمان گزارههای پرسشی که پس از مرگ قهرمان از زبان شخصیتها نقل شده است در این دو موضوع قابل تقسیمبندی است: الف: بیتابی و ناراحتی شدید فرد در مواجهه با حادثهی شوم."