Abstract:
مفهوم جنگ در قلمرو ایران اغلب با تغییراتی در نظام فکری و معنایی ر وبه رو بوده است که این امر در دورة سلجوقیان به دلیل ورود ساختار و نظام فکری ایلی آن ها در قلمرو حکومتی صورت گرفته است. مفهوم جنگ در قلمرو ایران پیش از اسلام اغلب به معنای عامل برقراری نظم تصویر شده است، ولیکن این مفهوم بعدها در ترکیب با امر مذهبی در قالب عامل برقراری عدالت بازتعریف می شو د. در عصر سلجوقی مفهوم جنگ با توجه به اندیشة تغلب در نظام ایلی دچار دگردیسی دیگری می شود تا با مقتضیات عصر جدید هماهنگ شود. به همین دلیل ، برای بازشناسایی مفهوم جنگ در عصر سلجوقی به جای یابی مفاهیم نظم، عدالت ، و تغلب در نظام اندیشگانی این عصر نیاز است. از این رو، این نوشتار به دنبال تبیین جایگاه پدیدة جنگ در نظام اندیشگانی عصر سلجوقی بر اساس روش تحلیلی تبیینی خواهد بود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در عصر سلجوقی مفهوم تغلب ناشی از زمینة ایلی و قبیله ای سلجوقیان در ترکیب با مفهوم برقراری عدالت در نظام دینی و هم چنین مبتنی بر مبانی اندیشه ای جنگ در قالب عامل ایجاد نظم تعریف جدیدی از مفهوم جنگ ارائه می کند که در قالب ساختار و امر سیاسی تعریف شدنی است.
Machine summary:
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که در عصر سلجوقی مفهوم تغلب ناشی از زمینة ایلی و قبیلهای سلجوقیان در ترکیب با مفهوم برقراری عدالت در نظام دینی و همچنین مبتنی بر مبانی اندیشهای جنگ در قالب عامل ایجاد نظم تعریف جدیدی از مفهوم جنگ ارائه میکند که در قالب ساختار و امر سیاسی تعریفشدنی است.
ولیکن با ورود عناصر دیگر در بافت اجتماعی و سیاسی این عصر، همچون ترکان و نیروهای قدرتمدار و همچنین کشمکشهای سیاسی، پدیدة جنگ به تعریف جدیدی در قالب مفاهیم مربوط به تغلب سیاسی و اجتماعی نیاز پیدا میکند؛ از این رو نخبگان و اندیشمندان سعی در توجیه و بیان حدود این پدیده با توجه به الزامات جدید دارند که میتوان نمود آن را در آثار اندرزنامهنویسان مشاهده کرد.
پس بهطور کلی دو وظیفة اصلی فرمانروا در این تمدنها برقراری نظم و تحقق عدالت است (جمشیدی، 1380: 78)؛ امری که در نظام اندیشهای نیز بهوضوح به آن اشاره میشود و برقراری نظم و استقرار عدالت جزو ملزومات حکومت تصور میشود که ابزار آن در قالب نیروی نظامی و جنگ نشان داده میشود.
همانطور که پیشتر اشاره شد، اغلب مفهوم جنگ از عاملی در جهت برقراری نظم طبیعی به مفهومی در جهت برقراری عدالت گذار مییابد و سپس پدیدة جنگ با امر مذهبی پیوند مییابد؛ از این رو گاه جایی که امر خدایی امر ذاتی در جهان محسوب میشود، جنگ نیز جایگاه عملی تقدسیافته را بهخود میگیرد (ریویر، 1382: 205).
از این رو، مفهوم جنگ در عصر سلجوقی از زمینة ایلی سلجوقیان فاصله گرفته است و در ترکیب با حوزههای سیاسی و مذهبی تعریف جدیدی از خود نشان میدهد و از ماهیت متفاوتی برخوردار میشود که با مقتضیات نظام و حکومت سیاسی همسو است.