Abstract:
هدف این مقاله تجزیه و تحلیل مشخصه های حنجره در نظام تقابلی انفجاریهـای زبـان فارسـی معیار است . برای این منظور، در چارچوب رویکرد اشتقاقی ، بازنمـایی زیرسـاختی مشخصـه هـای حنجره در انفجاریها، و قواعد واجی برای اشتقاق بازنمایی روساختی آنها بـه دسـت داده شـده است . تعمیم توصیفی که از دادههای آوایی به دست می آیـد، نشـانگـر هـم نـوایی قواعـد واجـی به سوی محدودیت هایی است که نظام تقـابلی مشخصـه هـای حنجـره را در انفجـاریهـا تبیـین می کند. مسالة اصلی ، ناشی از عدم توانایی رویکرد اشتقاقی و صافی ها در تبیین هم نوایی قواعـد واجی است . برای حل این مساله با طرح چهار محدودیت نقض پذیر، دستور بهینگی بـرای نظـام تقابلی مشخصه های حنجره در زبان فارسی معیار اثبات شده است . بـراین اسـاس، خنثـی شـدگی مشخصه های حنجره، ازطریق تسلط محدودیت های نشانداری حسـاسبـه بافـت ، بـر محـدودیت پایـایی مشخصـه هـای واکداری و دمیـدگی ، و تقابـل مشخصـه هـای حنجـره، ازطریـق تسـلط محدودیت پایایی واکداری و دمیدگی ، بر یک محدودیت نشانداری آزاد از بافت ، صورتبندی و تبیین شده است .
The purpose of this study was to investigate the impact of laryngeal features on the contrastive system of the plosives in Standard Persian. First، the underlying structure of the features was examined based on the derivational approach. Then، descriptive generalization observed in the data was formalized by inviolable constraints of the filter theory and violable constraints of the optimality theory. Based on conspiracy among phonological rules، the contrastive role of the features was explained according to four violable constraints. The results showed that neutralization of the features can be explained by dominance of context-sensitive markedness constraints over faithfulness constraints of voicing and aspiration، while explaining the contrastive role of the features requires a reverse order of dominance relation mentioned above
Machine summary:
"به این ترتیب ، الگوی مشخصه های حنجره را دربارة انفجاریهای فارسی می توان در چارچوب تعمیم واجشناختی زیر توصیف کرد (جدول ٢ تا ٦): انفجاریهای بـی واک همـواره بـا چاکنـای گسـترده، بـه صـورت دمیـده تولیـد می شوند، بجز درمجاورت با همخوانهای بی واک، کـه در ایـن حالـت از میـزان گستردگی چاکنای به میزان معنـاداری کاسـته مـی شـود و نادمیـده مـی شـوند.
بنابراین ، می توان به این نتیجه رسید که قواعد به ظاهر متفاوت (١)، (٢) و (٣) هدفی واحد را نشان می دهند و آن این است که هرچه بیشتر از میزان رسایی در یک جایگاه واجشناختی کاسته شود، احتمال خنثی شدگی تقابل مشخصه های حنجره در انفجاریهای فارسی بیشتر می شود.
براین اساس می توان برای توزیع مشخصه های حنجره در انفجاریهای واکدار و بی واک هرکدام، یک گزارة زبانی به شرح زیر تعریف کرد: الف ) انفجاریهای واکدار همواره نادمیده هستند و در آغاز و پایان واژه و هم چنین در مجاورت همخوانهای بی واک، واکرفته شده و به جفت بی نشان خود یعنی نادمیدة بی واک تبدیل می شوند.
به این ترتیب ، دستور نهایی برای نقش مشخصه های حنجره در انفجاریهای فارسی معیار تابع نظام سلسله مراتبی زیر است : *#[+voice],*[voice]#,*[-voice][lar]>>IDENT(lar)>>*lar سه محدودیت اول با بالاترین رتبه ، تابع ترتیب با آرایش جزئی هستند، زیرا هیچ دوگزینه یا روساخت آوایی در زبان فارسی معیار وجود ندارد که تعارض دوبه دوی آنها را اثبات کند."