Abstract:
جناس، آوردن واژگانی است همگون در لفظ، با معناهایی غیر همگون. قید لفظ، هم زمان هم به گفتار و هم به نوشتار اشاره دارد. به بیانی دیگر، جناس هم صنعتی است موسیقایی و هم خوش نویسانه. بر بنیاد قاعده «جنس رود سوی جنس»، کلمات نیز ناخودآگاه، هم جنس خود را می یابند و با هم می نشینند و این، شیرین ترین جناس هاست. اگر دو لفظی که در معنا با یک دیگر مختلف است، در شش چیز (نوع حروف، تعداد آن ها، شکل و هیات و حرکتشان، نقطه، نگارش و ترتیب حروف) مشترک باشد، جناس تام است و اگر در یکی از آن شش، با یک دیگر فرق کند، جناس را غیر تام نامیده اند. اما اگر اختلاف دو لفظ در بیش از یکی از آن شش امر باشد، جناس، مطلق است. زیباترین جناس ها جناس شبه اشتقاق است.
Pun means bringing words which are identical in sound but differ in meaning. Homonymic pun points at the same time to both speech and writing. In other words pun is a figure of speech which is both a musical device and a graffiti one. Based on the principle “Birds of a feather flock together” words also unconsciously seek their like and sit together. This pun is the sweetest of the puns. If two words which are different in meaning share six characteristics such as (type of letters، number of letters، points، their form and movement، orthography، and the sequence of letters) pun is called ploce، and if they differ only in one of those aspects the pun is called paronomasia. If the difference lies in more than one aspect، pun is absolute. The most beautiful of puns is the semi polyptoton.
Machine summary:
٢. جناس در واژههای محو: اگر با آوردن یک لفـظ ، دیگـر لفظـی هـم گـون (نـه معنایی دیگر) به ذهن تبادر کنـد، آن را «جنـاس اشـاره» نامیـدهانـد (طیبـی ، ٤٠٨)؛ چه در این جا لفظ دوم را به اشاره مشـخص کـردهانـد نـه بـه صـراحت (تفتازانی ، مطول، ٣٥٨؛ و ابن رشیق ، ٣٣٢؛ و حسینی نیشابوری، ١٠٩).
نـویری (ص ٩٧) جنـاس اشـاره را «جنــاس معنــی » نــام نهــاده و صــفدی (ص ٤٢ و ٧٨) «جنــاس معنــوی» و گرکــانی (ص ٢١٦) برای جناس اضمار در زبان فارسی به این بیت استناد کرده : «احتمـال نـیش کردن، واجب است از بهر نوش / حمل کوه بیستون با یاد شیرین بار نیست »؛ شاعر یکـی از دو رکن تجنیس را ذکر کرده (= شیرین در مصراع دوم)، اما رکن دیگـر را (= شـیرین ) در ضمیر خویش اندیشیده و با لفظ «نوش» بدان اشـاره کـرده، لـیکن ایـن مثـال را در اصطلاح، نه جناس اشاره می توان دانست و نه اضمار گرچه با هر دو قرابتی دارد؛ زیـرا در جناس اضمار هیچ یک از دو رکن را ذکر نمی کنند و شاعر در ایـن بیـت ، بـه یکـی از دو رکن ، اشاره کرده.
بدین سان می توان گفت تکرار واژه با معنایی عمیق تر نیز جناس است (ریچـاردز، ١٨١) ؛ پس واژة «انسان» در این جمله ، جناس دارد: «ضرورت نیست که انسـانی بـزرگ باشـی ؛ فقط انسان بودن، کافی است »؛ زیرا مخاطب این سخن با شنیدن دومین انسان، سـطحی دیگر از معنی آن را درمی یابد که با سطح معنای انسان نخستین متفـاوت اسـت .