Abstract:
هدف: در پژوهش حاضر، بینش شناختی بیماران روانی در ابعاد چندگانه سنجیده شده است.
روش: نمونه این مطالعه را بیمارانی تشکیل داده اند که بر اساس معیارهای DSM-IV تشخیص اسکیزوفرنیا، اسکیزوافکتیو، اختلال دو قطبی، اختلال افسردگی اساسی با سیمایه روان پریشانه یا اختلال افسردگی اساسی بدون سیمایه روان پریشانه را دریافت کرده بودند. سنجش به وسیله مقیاس سنجش کلی (GAS) و مقیاس آگاهی از بیماری روانی (SUMD) صورت گرفته است.
یافته ها: نتایج نشانگر این است که بینش ضعیف، ویژگی رایج اسکیزوفرنیا می باشد و نقایص خود آگاهی در بیماران دچار اسکیزوفرنیا شدید و فراگیر است. بیماران دچار اسکیزوفرنیا در مقایسه با دیگر گروه ها کارکرد ضعیفی نشان دادند.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر با یافته های پژوهش های دیگری که نقایص خودآگاهی را پیامد نقایص عصب - روان شناختی می دانند، همسوست.
Machine summary:
"جدول 2-ضرایب توافق بین پنج دستیار روانپزشکی و روان پزشک در مورد تشخیص اختلالات روانی براساس DSM IV جدول 3-ضرایب همبستگی درون ردهای بین پنج دستیار روانپزشکی و روانپزشک درجهبندی کننده سطح بینش بیمار (1) Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders ابزارهای پژوهش مقیاس سنجش کلی1 (GAS) :این مقیاس که در پژوهش حاضر برای معادلسازی گروهها در تحلیل کوواریانس به کار رفته،به وسیله اندیکات2،اسپیتزر3،فلیس4و کوهن5(1976)برای سنجش شدت اختلالات روانپزشکی ساخته شده است.
جدول 4-مقایسه ارزشیابی سطح کلی عملکرد بیماران پنج گروه مقیاس ارزیابی ناآگاهی از اختلال روانی را آمادور و همکاران (1994)ساختهاند و برای استفاده در پژوهش حاضر به وسیله مولف اول،ترجمه و به وسیله سه مولف دیگر و همچنین سه روانپزشک مورد اعتباریابی صوری و محتوایی قرار گرفت.
Endicott (2) Global Assessment Scale (1) Fleiss (4) Spitzer (3) Cihen (5) Scale to Assess Unawareness of Mental Disorder (6) intra-class correlation coeficient (7) شکل 1-مقایسه سطح کلی عملکرد بیماران پنج گروه جدول 5-مقایسه بیماران در سطوح نه گانه آگاهی از بیماری با کنترل سطح کلی عملکرد همانطور که در جدول 4 دیده میشود سطح کلی عملکرد بیماران دچار اسکیزوفرنیا با موارد اختلال اسکیزوافکتیو،دو قطبی و افسردگی عمدهء روانپریشانه تفاوت معنیداری نداشته و فقط با بیماران دارای افسردگی عمده بدون روانپریشی که بالاترین سطح عملکرد را داشتهاند،تفاوت معنادار بوده است(001/0>p، 4@fd،9/3@F).
این نکته به ویژه بر درمان انتخابی نیز تاثیرگذار است و از آنجا که بعضی از درمانهای رایج و مورد استفاده برای بیماران روانپریش، به ویژه درمانهای روانشناختی،نیازمند بهرهمندی از سطح خاصی از بینششناختی است،توجه به درجات بینش بیماران در انتخاب مداخلات درمانی حائز اهمیت میباشد،چرا که ادامه درمان و جلوگیری از پیشرفت بیماری تا حد زیادی با تواناییهای بیمار در زمینه توجه به فرآیندهای تاثیرگذار بر بیماری رابطه دارد(آمادور و دیوید،1998)."