Abstract:
امام خمینی1 در تعیین حاکم، قائل به نصب است و سنهوری قائل به انتخاب. با وجود اختلاف شدید میان دو نظریه نصب و انتخاب به عنوان مبنای تعیین حاکم اسلامی، پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی ـ توصیفی، در گستره فرآیند تعیین، روحی دموکراتیک را حاکم بر دو نظریه خلافت راشده سنهوری و ولایت مطلقه فقیه امام خمینی می یابد که از طریق سازوکارهایی؛ نظیر انتخاب شورایی و دودرجه ای تبلور می یابد و نتیجه آنکه با تمرکز بر زمینه های مورد وفاق انتخابی بودن انتخاب-کنندگان (انتخابات)، شرط دانستن عدالت و تقوا و علم در ناخبین و ماهیت شورایی تصمیم گیری آنان، می توان نسبت به تشکیل مجمع یا شورایی متشکل از خبرگان در فرآیند تعیین حاکم اسلامی مبادرت ورزید. اگر چه نمی-توان از پاره ای از تفاوت ها در آثار و نتایج منبعث از مبانی چشم پوشید، اما به هر صورت، تمهید چنین سازوکاری به تضمین ویژگی دموکراتیک فرآیند تعیین حاکم می انجامد. بدون اینکه تفاوت های این نوع رویکرد دموکراتیک با الگوی غربی دموکراسی نادیده گرفته شود.
In determining a Muslim ruler، Imam Khomeini maintains that a Muslim ruler must be appointed while Sinhuri holds the view that he must be elected. Despite the sharp differences of opinion among those who take the “appointment theory” and those who take the “election theory” ، the article in hand، while taking an analytical- descriptive approach to the problem، finds a democratic spirit as governing the theory of “ Rightly-Guided (RÁshidah) Caliphate” by Sinhuri and that of Imam Khomeini’s “WilÁyat-e Mutlaqah-ye Faqih” or “ the Absolute Guardianship of a Muslim Jurist”، which can be crystalize through some such mechanisms as conciliar and two-degree election، and as a consequence، by focusing on the common and agreed-upon grounds of election as such، taking justice، piety، and knowledge as conditions for the election of the experts (khobrigÁn) and the conciliar nature of their decisions، one can embark on the establishment of a council composed of the experts who can play a significant role in designating a Muslim ruler. Though one cannot ignore certain differences in the consequences of the fundamentals، providing a mechanism of this kind may result in securing the democratic feature of the process through which a Muslim ruler is designated، without ignoring the difference between this sort of democratic approach and western model of democracy.
Machine summary:
با وجود اختلاف شدید میان دو نظریة نصب و انتخاب به عنوان مبنای تعیین حاکم اسلامی، پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی ـ توصیفی، در گسترة فرآیند تعیین، روحی دموکراتیک را حاکم بر دو نظریة خلافت راشدة سنهوری و ولایت مطلقة فقیه امام خمینی مییابد که از طریق سازوکارهایی؛ نظیر انتخاب شورایی و دودرجهای تبلور مییابد و نتیجه آنکه با تمرکز بر زمینههای مورد وفاق انتخابیبودن انتخابکنندگان (انتخابات)، شرطدانستن عدالت و تقوا و علم در ناخبین و ماهیت شورایی تصمیمگیری آنان، میتوان نسبت به تشکیل مجمع یا شورایی متشکل از خبرگان در فرآیند تعیین حاکم اسلامی مبادرت ورزید.
با توجه به این موضوع، پرسش اصلی نوشتار حاضر به نحو روشن عبارت است از اینکه با تحلیل مبنا و فرآیند تعیین حاکم اسلامی در اندیشه امام خمینی1 و سنهوری ـ به عنوان دو چهرة شاخص از نظریهپردازان برجسته و معاصر حکومت اسلامی ـ چگونه میتوان به تنظیم سرفصلهای مشترک و زمینههای وفاق در این زمینه دست یافت؟ قلت مطالعات تطبیقی در زمینة تطبیق و تقریب نظریة حکومتی امام خمینی با نظریههای فقه الحکومة اهل سنت، به همراه نیاز فزایندهای که به وحدت اسلامی در پرتو تحولات منطقه و بالأخص کشورهای اسلامی احساس میشود و ناشی از بیداری اسلامی و امواج نیرومند اسلامگرایی در این کشورهاست، جملگی ضرورت پژوهشهایی از این دست را در جهت رسیدن به افقهای مشترک و مورد وفاق میان نظریههای فقه حکومتی اسلام برجسته میسازند.