Abstract:
هدف اصلی پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان نوروفیدبک مبتنی بر الکتروآنسفالوگرافی کمی در مقایسه با درمان دارویی در کاهش نشانگان وسواس فکری - عملی است . ۱۲ بیمار (وسواس فکری - عملی ) از مرکز آتیه در شهر تهران انتخاب شدند و به صورت تصادفی در ۳ موقعیت نوروفیدبک ، درمان دارویی و لیست انتطار قرار گرفتند. بیماران با استفاده از پرسشنامه پادوا ارزیابی شدند. این پرسشنامه برای کلیة بیماران به صورت پیش آزمون و پس آزمون به فاصلة ۱۰ هفته اجرا شد. نتایج این پژوهش با استفاده از تحلیل آماری کروسکال - والیس تفاضل نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه های درمانی وجود دارد. استفاده از تحلیل آماری یو- من ویتنی نیز نشان داد که درمان دارویی و درمان نوروفیدبک در کاهش علائم وسواس فکری و وسواس عملی تاثیر یکسانی دارند. در کل می توان نتیجه گرفت که از نوروفیدبک می توان به عنوان وجه درمانی جدید اختلال وسواس فکری - عملی استفاده کرد.
The main purpose of this research is to determine the effectiveness of QEEG- Guided Neurofeedback therapy in comparing with drug therapy in decreasing the symptoms of
obsessive-compulsive disorder. 12 patients were selected from «Atiyeh» institution in Tehran city then were assigned randomly in 3 situations including neurofeedback، drug therapy and waiting list. Patients were assessed using Padua Inventory. This inventory
was administered for all patients as pre- test and post- test in 10 weeks. The results of this research using kuruskal-Walliss statistic analysis indicated that there is a significant difference between therapeutic groups. Using U- Mann whitney indicated that
neurofeedback and drug therapy have the same effect on decreasing obsession and compulsion symptom. Generally، it can be concluded that neurofeedback can be used as a new therapeutic modality for obsessive- compulsive disorder.
Machine summary:
"1- Foa & Franklin 2- Cingulate gyrus 3- Barlow & Purand 4- Hammond 5- Nakao 6- Medial orbital frontal cortex 7- Basal ganglia 8- Caudate nucleus 9- Thalamus 10- Nakatani 11- Quantitative electroencephalography(QEEG) 12- Electroencephalography(EEG) در مطالعة الکتروانسفالوگرافی کمی ، کوس کاوسکی ۱ و همکاران (۱۹۹۳، به نقل از هاموند,۲۰۰۳) نشان دادند که در نیمکره راست بیماران وسواس توان مطلق امواج دلتا، بتا یک و بتا دو، بسیار پائین می باشد.
الف : آزمون فرضیه ها فرضیه اول : درمان نوروفیدبک به اندازة درمان دارویی موجب کاهش علائم وسواس عملی می شود بـرای آزمون فرضـیة مـذکور روش آماری کـروسکال - والیس برای داده هـای حاصـل از 1- Cohen تفاضل نمرات پیش آزمون و پس آزمون در شاخص وسواس عملی استفاده شد.
و جهت مقایسه دو به دو گروه ها از آزمون یو- من ویتنی استفاده شد که نشان داد تفاوت میانگین های دو گروه نوروفیدبک و دارو هم در شاخص وسواس عملی (٠٢=P) و هم در شاخص وسواس فکری (٠٨٨٦=P) معنی دار نمی باشد و لذا می توان نتیجه گرفت که نوروفیدبک به انـدازه دارو درمانی در کاهش علائم وسـواس عملی و فـکری (فرضیه اول و دوم ) مؤثر است .
در سال های اخیر با توجه به مشاهدة نابهنجاری های امواج مغزی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری ـ عملی درمان این اختلال با استفاده از روش نوروفیدبک مطرح شده است .
در این مطالعات نیز درمان نوروفیدبک توانسته بود بهبود معناداری را در علائم وسواس های فکری و عملی که با پرسشنامه یل ـ براون ، پادوا و همچنین پرسشنامة چندوجهی مینه سوتا سنجش شده بود، ایجاد کند."