Abstract:
مدعای حکومت نوپای جمهوری اسلامی پس از انقلاب سال 1357 شالودهریزی حدود و ثغور خود با ابتنای بر تعالیم اسلامی بود و این مهم نیازمند معبری بوده تا تناسبی میان این مدعا و ضرورتهای عارض بر حکومت از جمله روابط بینالمللی که در چارچوب سیاست خارجی ساختیابی میگردد، برقرار سازد؛ استحاله در گفتمان یا گفتمانهای غالب و جایابی مناسب بر اساس سهم و یا ورود به فرایند غیریتساز و شروع به معناسازی و بارگذاری مأخوذ از هستیشناسی و معرفتشناسی خاص. این معبر باید منشأ اثر در رفع تزاحمی که ناظر بر محدودیتهاست، باشد. پاسخگویی به این ضرورت مقدمه پرداختن به عاملی شد که در مفهوم واحد و در مصداق متکثر بود. دامنه عاملیت مصلحتسنجی و عمل مطابق آن در جمهوری اسلامی ایران تا جایی پیش رفت که در موارد متعدد بهصورت کاربردی و در گفتمان حاکم و از آن جمله در سیاست خارجی جایگاهی خاص و منشأ اثری را به خود اختصاص داد، در این بستر تصمیمگیرندگان سیاست خارجی با بهره گرفتن از گفتمان حاکم بر اندیشه خود هر یک معنابخشی خاص به موضوعات مختلف را در دستور کار خود قرار دادهاند و البته روشن است که دریافت (تشخیص) متفاوت به عمل (تجویز) متفاوت منجر خواهد شد، چنانکه شاهد این مدعا را میتوان در افهام متعدد در قالب تشخیص و عمل مطابق مصلحت بیان داشت. این مقاله تبیین بسترهای تطبیقی را در دستور کار خود دارد که در آن با ملحوظ نظر قرار دادن ضرورت اخیرالذکر، ظرفی تعریف و تحدید حدود گردد که حاصل آن صورتبندی گفتمان مصلحت (سازه نظری راهنمای عمل) در سیاست خارجی جمهوری اسلامی باشد؛ همان معبری که در آن ضمن حصول دریافت مشترک و تجویز واحد (اجماع مدلل)، تکصدایی مبتنی بر خرد جمعی محصول آن باشد. در صورت فهم و پیادهسازی صحیح این سازه در سیاست خارجی به گفتمانی واحد دست خواهیم یافت که در نقش زبان واحد است با قابلیت درگیری عناصری چون حکمت و عزت که دو پایه آن را اقناع مبتنی بر فهم مشترک و اجماع مستند بهدلیل (مدلل) تشکیل میدهد
Machine summary:
این مقاله تبیین بستره ای تطبیقی را در دستور کار خود دارد که در آن با ملحوظ نظر قرار دادن ضرورت اخیرالذکر، ظرفی تعریف و تحدید حدود گردد که حاصل آن صورت بندی گفتمان مصلحت (سازه نظری راهنمای عمل ) در سیاست خارجی جمهوری اسلامی باشد؛ همان معبری که در آن ضمن حصول دریافت مشترک و تجویز واحد (اجماع مدلل )، تک صدایی مبتنی بر خرد جمعی محصول آن باشد.
با ملحوظ داشتن موارد آورده شده و عنایت به اینکه پس از انقلاب و شکل گیری جمهوری اسلامی، دامنه عاملیت مصلحت سنجی و عمل مطابق آن منتج از رهیافت اسلامی تا جایی پیش رفت که در موارد متعدد به صورت کاربردی و در گفتمان حاکم جایگاهی خاص و منشأ اثری را به خود اختصاص داد؛ لذا ذهن پرسشگر با نگرشی بر این رویکرد، چنین پرسشی را مطرح کرد که آیا به واقع میتوان چارچوب و میزانی را تعریف و در جهت تشخیص و تمییز مصلحت واقع از آن بهره برد (شاخص مصلحت در رویکرد اسلامی)، قواعد قابل تجویز راهبردی (مصلحت سنجی) در تقابل با مصلحت سازی در سیاست خارجی قائم بر کدام مؤلفه ها و بهره گیری از آن در چه جایگاهی است ؛ حدود و ثغور کاربرد این واژه چگونه قابلیت تبیین مییابد.