Abstract:
مفهوم «بیعلقگی» یکی از مفاهیم بنیادین در تجربة زیباشناختی است که بیشتر با نام کانت به ذهن متبادر میشود. او در دقیقة اول «نقد قوة حکم» خویش به آن میپردازد. در واقع، تجربة بیعلقه و یا به عبارت دیگر، بیعلقگی خصوصیت منحصر به فرد تجربة زیباشناختی است که آن را از سایر تجربهها متمایز میسازد. با نگاه به اندیشة فیلسوفان پیش از کانت مشخص میشود که این مفهوم پیش از کانت نیز مطرح بوده، اما کمتر به آن پرداخته شده است. از این لحاظ، مقالة حاضر بر آن است تا به این مسئله بپردازد که مفهوم بیعلقگی چگونه و در چه زمینهای در اندیشة فیلسوفان پیش از کانت مطرح شده است و چه تحولاتی را از سر گذرانده است.
Machine summary:
تاتارکیـه ویـچ (Johannes Scotus Erigena)، در دومین مجلد از تاریخ زیباشناسی خود در ذیل عنوان «بـیعلقگـی زیباشناختی» (Aesthetic Disinterestedness)، معتقد است کـه در آرای اریگنـا عبـارات و اشـاراتی هست که مفهوم تجربۀ بیعلقه از آن مستفاد میشود و اگر با دیدن این عنوان در دل مباحث مربوط بـه قرون وسطی و عصر کارولنژی کمی یکه بخوریم ، بر ما حرجی نخواهد بود.
مفهوم بـیعلقگـی به عنوان یکی از مفاهیم زیباشناسی مدرن دلالت بر آن دارد که در تجربۀ زیباشناختی شخص ، علاوه بـر اینکه نباید تمایلات شخصی خود را دخالت دهد، بلکه باید دغدغه های اخلاقی و شناختی خود را نیـز بـه حالت تعلیق درآورد؛ یعنی ١ـ نمیتوان اثری را بـه سـبب بـرآورده سـاختن تمـایلات خـود زیبـا خوانـد.
استولنیتز معتقد است شافتسبری با اشاره به همۀ موارد ذکر شده ، حوزة مستقلی برای زیباشناسی فراهم ساخته است و بدین ترتیب ، تأمل زیبایی را از هر گونه علقۀ شخصی و یا حتی علقه ها و غایـات اخلاقـی جدا میکند(٤٢٢-٤٠٩ .
پس ما تنها یک بخش از ادعای استولنیتز را در باب شافتسبری میپذیریم و آن اینکه «شافتسبری تلاش میکند تا امیال و خواسته های شخصی را در تأمل زیبایی دخالت ندهـد»، ام ا تأم ل زیبایی، اعم از طبیعی و هنری، همواره در راستای پرورش شخصیت اخلاقی فرد است .
البت ه بـدین حقیقت نیز باید توجه داشت که نشانه هـایی از تـلاش بـرای رهاسـازی تجربـۀ زیباشـناختی از شـناخت مفهومی را میتوان در اندیشۀ شافتسبری ملاحظه کرد؛ زیرا همان گونه که بیان شد، او معتقد اسـت کـه ذوق ، زیبایی را بیواسطه و بدون هیچ تأمل مفهومی دریافت میکند.