Abstract:
نوشتار حاضر در پی علت یابی ظهور پدیده طالبان است . گرچـه علـل تـام ایـن پدیده سلسله عللی است که در دو حـوزه درونـی و بیرونـی زمینـه سـاز شـکل گیری طالبان هستندوبا در نظر گرفتن این نکته که علل بیرونی این پدیـده نقـش شتاب دهنده در شکل گیری این جنـبش را دارد، لـذا بررسـی و شـناخت علـل شکل گیری طالبان همچنان شایسته تامل و اندیشه ورزی است . به نظر می رسد چگونگی شکل گیری آرا، افکـار و اندیشـه سیاسـی طالبـان در حوزه جامعه شناسی سیاسی از دید محققان مغفول مانده ویا به صورت سـطحی به آن توجه شده است . جستارهایی که در چند سال اخیر در رابطه با علل شـکل گیری طالبان انجام گرفته ، بیشتر تلاش خود را مصروف چگونگی رشـد طالبـان در برون متن نموده اند. ضمن اینکه نگاه اکثر محققان بیشتر به عوامـل خـارجی ونظریه اسلام هراسی معطوف و ازاین جهت کاستی هایی هم مشاهده شد. مقاله
The present paper tries to discover the causes of Taliban emergence. Although there are external and internal factors paving the emergence of Taliban; moreover، since external factors may be an accelerating factor، therefore، studying and discovering factors which formed Taliban are worth considering.
It seems that the way Taliban’s political beliefs، ideas and thoughts formed in political sociology has eluded researchers، or has received superficial attention. The studies in the recent years about Taliban’s emergence have focused on the external factors making Taliban’s formation. In addition، most researchers paid attention to the external factors and the theory of Islam phobia which show some drawbacks. The present study applies a theoretical framework adapted from the structural theory of Michael Krause and Conceptual theory of Max Weber from one hand and considers the role of primary and secondary channels of political socialization on the other hand، and has focused on this significant idea and ignores the evaluation of different political aspects and foreign dependency، and also the policies of the regional and world countries which have had a role in forming Taleban so as to recognize the causes of emergence of Tabelanism in Afghanistan.
Machine summary:
"(قرونـد، (99 :1383 با توجه به تئوری تفهمی وبر نیـز؛ بررسـی رفتـار و سـنتهای مـردم افغانسـتان از ایـن سطوح مهم هست که ، آیا رفتار آنها سنتی است ؟ عاطفی است یا رفتار معطـوف بـه ارزش را دنبال می نماید و آیا سنتهای موجود در افغانستان هست که موجـب رشـد طالبـان مـی شود؟ چرا مردم افغانستان به اسلام احساسی و قبیله ای دل بسته اند؟ چرا آنها نمی تواننـد رفتارهای سنتی خود را به رفتار عقلانیت معطوف به هدف تبدیل نمایند؟ چه عواملی باعث می شود تا طالبانیزم و اسلام رادیکال در جامعه شـان رشـد کنـد؟ عوامل محدوده و مبقیه گروه طالبان در چه چیزهایی نهفته است ؟ آیا نهادهـای موجـود در جامعه انسانی و یا رفتار شخصیتهای بزرگ آنها به عنـوان کنشـگران اصـلی موجـب شده است تا طالبان به مقدرات آنها حکومت نمایند؟ آیا دلیـل ایـن امـر تخاصـم هـا و چالشهای قومیتی است که سراسر جامعه افغانستان را پوشش داده است ؟ در افغانستان تفکر و ساختارهای اجتماعی، سنتی و قومیتی این کشور، مـانع بزرگـی در برابر دگرگونی و پیشرفت این کشور پدید آورده است .
اولین و مهمترین گام در تاثیر فرهنـگ قبـایلی بـر اندیشـه دینـی طالبـان ، درنـوع گزینش الگوی نظام سیاسی و راههای مشروعیت دهی به آن ، بـه وسـیله آنهـا مشـاهده میشود, مثلا مدل نظام خلافت در تفکر سیاسی طالبان اگر چه در اصل , خـود یـک مـدل اسلامی است که هیچ مسلمانی در اسلامی بـودن آن تردیـد بـه خـود راه نمـی دهـد, امـا انتخاب آن به عنوان تنها مدل حکومت مشروع از میـان سـایر مـدلهای موجـود در جهـان اسلام و دنیای جدید، انگیزه های دیگری نیز می تواند داشته باشد; چه اینکه ، قرار گـرفتن یک فرد مطلق العنان در راس یک نظام حکومتی که هیچ نقشی به سایر افراد ملـت ندهـد, با مدل نظام ریاستی قبیله ای مرسوم در جوامع روستایی پشتونها, شباهت زیـادی دارد."