Abstract:
فرمالیست ها کارکرد ادبیات را آشنایی زدایی از ادراک معمول و روزمره ما نسبت به محیط اطراف می دانستند. طبق این نظریه ، متن ادبی حاصل شگردهای آشنایی زداینده در سطوح مختلف صورت، معنا و ژانر های ادبی است. ساختارگرایان با بسط این مطلب، نقش ادبی را به عنوان یکی از نقش های زبانی مطرح نمودند که با آشنایی زدایی در زبان شکل می گیرد؛ لذا انواع آشنایی زدایی و برجسته سازی در زبان را بیان کردند. با بررسی زبان جلال آل احمد در دو اثر «مدیر مدرسه» و «پنج داستان»، افزون بر یافتن مصادیقی برای آنچه به عنوان شیوه های برجسته سازی برشمرده اند، به نمونه هایی دست می یابیم که زبان را آشنایی زدایی می کند؛ اما زبان شناسان مطرح نکردهاند.جلال آل احمد، علاوه بر کاربرد برخی هنجارگریزی های معمول و فراگیر، زبان محاوره را در قالبی تازه و زیبا با عنوان زبان داستان می ریزد و با ایجاز به شیوه های متعدد، نثر تلگرافی را به نام خود می کند و به واژگان وسعت معنایی می بخشد
Machine summary:
آنچه در سخن فوق دربارة شيوة توصيف خاص و دوري از عنوان هاي معمول در تعريف يک شي ء گفته شد، تاکنون ، در طبقه بندي خاصي جاي نگرفته است ؛ در اين مقاله سعي داريم شگردهاي گوناگون آشنايي زدايي در زبان را در دو اثر برجسته از جلال آل احمد، يعني مدير مدرسه (١٣٣٧) و پنج داستان (١٣٥٠)، بررسي کنيم و از اين رهگذر، علاوه بر يافتن مصاديقي براي آنچه تاکنون در بيان انواع برجسته سازي گفته شده است ، به برخي نمونه هايي دست يابيم که زبان را برجسته و ناآشنا مي کند؛ اما در هيچ يک از انواع 108 قاعده کاهي و قاعده افزايي گنجانده نشده است .
صور خيال ، همچون تشبيه و استعاره که در بيان مطرح مي شود و صنايع معنوي چون ايهام ، پارادوکس ، حسن تعليل و جز آنکه در بديع معنوي از آن سخن مي رود، واژگان را به گونه اي در کنار يکديگر قرار مي دهد که در زبان معيار به دليل قواعد معنايي ، اين همنشين سازي صورت نمي گيرد؛ بدين ترتيب ، ميدان معنايي کلام را بر اساس جولان تخيل در آن بيش از زبان هنجار وسعت مي دهد و سخن را بيش از گونه هاي ديگر انحراف از زبان معيار به سمت شعر سوق مي دهد (صفوي ، ١٣٨٣: ج١: ٨٥ـ٨٤).