Abstract:
تغییرات سریع و غیرقابلپیشبینی در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا موسوم به «بهار عربی» یا «بیداری اسلامی» چالشهای عظیمی را پیش روی سیاستهای امریکا در منطقه قرار داده است. در طول چندین دهه، ایالات متحده امریکا درصدد بود که جهان را برای دموکراسی امن سازد، درحالیکه در همان زمان به دلایل امنیت ملی و منافع اقتصادیاش از رژیمهای سرکوبگر و غیردموکراتیک در منطقه حمایت میکرد؛ امری که منجر به شکلگیری مفهوم «اقتدارگرای استراتژیک» در این منطقه شد. تعارض میان این دو جهتگیری سیاسی متضاد زمانی آشکارتر شد که ایالات متحده سعی داشت به خیزشهای عربی ـکه در این مقاله بهطور مشخص خیزشهای مردمی مصر و تونس مدنظر استـ پاسخ دهد. با توجه به این امر پرسش این است که نقش ایالات متحده بهعنوان یک عامل خارجی در اعتراضهای عربی در سال 2011 چگونه قابلتبیین است. مقاله حاضر در راستای پاسخ به این پرسش در سه بخش ساماندهی شده است: بخش نخست، به تحولات استراتژیک امریکا در منطقه خاورمیانه و بهویژه دستورکار دموکراتیزاسیون در جهان عرب پیش از بهار عربی میپردازد و در بخش دوم، پاسخ ایالات متحده به این شورشها مورد ارزیابی قرار میگیرد و درنهایت نشان داده خواهد شد که عامل خارجی نقش تسهیلکننده و همسو با قیامهای مردمی را درپیش گرفت و این امر یکی از مهمترین دلایل موفقیت جنبشهای مردمی در مصر و تونس بود
Machine summary:
مقاله حاضر در راستای پاسخ به این پرسش در سه بخش سامان دهی شده است : بخش نخست ، بـه تحولات استراتژیک امریکا در منطقه خاورمیانه و به ویژه دستورکار دموکراتیزاسیون در جهان عرب پیش از بهار عربی میپردازد و در بخش دوم ، پاسخ ایالات متحده به این شورش ها مـورد ارزیـابی قرار میگیرد و درنهایت نشان داده خواهد شد که عامل خـارجی نقـش تسـهیل کننده و همسـو بـا قیام های مردمی را درپیش گرفت و این امر یکی از مهم ترین دلایل موفقیت جنبش های مردمـی در مصر و تونس بود.
بر این اساس ، پرسش مطرح در مقاله حاضر این است که نقش عامل خارجی در فرایند تغییر رژیم های عربی در طول انقلاب های موسوم به بهار عربـی چگونـه قابـل تبیین اسـت و به عبارت دیگر، ایالات متحده تا چه حدی شورش های موسوم به بهار عربی را تسهیل کـرد و یا به عقب راند و در نهایت امریکا چه واکنشی در قبال بهار عربی نشان داد و استراتژی اصلی دنبال شده در مورد بهار عربی چه بود؟ فرضیه نوشتار حاضر این اسـت کـه «عامـل خـارجی نقش تسهیل کننده و همسو با قیام های مردمی را در پیش گرفت و این امر یکی از مهم ترین دلایل موفقیت جنبش های مردمی در مصر و تونس بود».