Abstract:
نويسنده با نگاهي به موضوع جهاني شدن و سهم ديانت اسلام در آن، سخن خود را از اهم تمهيدات ديني در اين جهت آغاز مي كند.ولايت ديني به خصوص در نوع نگاه شيعه، كه آن را در زمان غيبت به وسيله ولي فقيه ساري و جاري دانسته، مهم ترين تمهيدي است كه از آن سخن به ميان مي آيد؛ چه آن كه موضوع مديريت ديني جامعه براساس اعتقاد شيعه اثناعشري، تحت عنوان «ولايت فقيه»، آن گاه كه با نقش دولت و مردم سنجيده شود، زمينه ساز و عهده دار تشكيل جامعه مهدوي مي باشد.توجيه مدعا آن كه فقها، چنان كه در بيان پيامبر به عنوان «امناء الرسل» ناميده شده اند، بايد امر ولايت جامعه را عهده دار بوده، سرانجام اين امانت را به صاحب اصلي آن، يعني حضرت صاحب الزمان تسليم نمايند، و دولت اسلامي به عنوان نماد قدرت الهي در جامعه انساني، و مردم به عنوان ياور دين خدا به محوريت فقهاي عظام، مهدي باوراني هستند كه با عمل به وظايف خود زمينه ظهور را فراهم مي نمايند. در پايان اين بخش به عنوان ماكت رفتاري منتظران مقدمش به يك الگو اشاره مي شود.
Machine summary:
"نگارنده در جای دیگر (پژوهنده، 1377، ش14) به آن اشاره نموده است، لیکن در این میان آنچه بیشتر به درخشش پرداخته نوع مدیریتی است که در فرهنگ اسلامی مد نظر قرار دارد و عنوان ولایت بر آن اطلاق می¬شود، هر چند که در طول تاریخ اسلام تا ظهور انقلاب اسلامی نمونة کاملی از این نوع مدیریت جامعه را نمی¬توان ارائه داد، زیرا آنچه در مرکز جوامع اسلامی وجود داشته، با عنوان خلافت شناخته شده و در سایر قلمروهای اسلامی جنبة نیابت داشته است و پس از انقراض خلافت به وسیلة مغولان تا آغاز عصر صفوی این امر به حکومت محض مادی تبدیل گردیده بود.
بر پایة آنچه تا این جا بیان شد، ولایت فقیه، ولایتی است شامل و فراگیرندة همة زمینههای نیاز هدایتی جامعه ـ اعم از امور مادی یا معنوی ـ و نیز در زمینة عملی بر کلیة حوزههای اجرایی جامعه محیط است؛ زیرا که نظارت وی همراه با کنترل است، چه آنکه ولی فقیه در تداوم راه آنانی است که در پاسداری از ارزش¬ها با پلیدی¬ها و تباهی¬ها به عمری جنگیدهاند؛ یعنی برای روی کار نیامدن ضد ارزش¬های الهی در امور مداخله نمودهاند و اگر جز این باشد نظارت بی¬کنترل را دیگران هم دارند و فقیه از غیر خود متمایز نمی¬شود."