Abstract:
جریان ادبیات دساتیری ، که با تالیف کتاب دساتیر آغاز شد، نتیجة نوعی باسـتانگرایی بـود کـه در قـرن یازدهم در شبه قارة هند پدید آمد و توجه جمعی قابل اعتنا از نویسندگان و مورخان و نظریـه پـردازان را در هند و ایران به خود جلب کرد. این جریان ، چندی بعد به تدریج در محاق فراموشی رفت . با این همـه تاثیری چشمگیر بر برخی جریان های ادبی فارسی نهاد. یکی از علاقه مندان و نظریه پردازان ایـن جریـان زبانی و فرهنگی ، غالب دهلوی ، شاعر و نویسندة بزرگ فارسی گوی هند بود. این نوشته با بهـره گـرفتن از منابع مکتوب مختلف چاپ شده در ایران و شبه قاره ، می کوشد چگونگی گسترش این جریان فرهنگـی را در شبه قاره ، خصوصا شعر غالب ، معرفی کند و برای افول این جریان در شبه قاره توضیحی بیابد.
Machine summary:
"نمونه ای از این پیوند ناچسب را در قصیده ای می توان نشـان داد کـه در مدح لرد الگن سروده است ، با این مطلع : بیا که مدح خداوند دادگر گویم از آنچه گفتم از این پیش بیشتر گویم آنجا که به مدح ممدوح گریز می زند او را بدین گونه توصیف می کند: ز غیـب آنچـه فـرو ریختنـد در خـاطر نخست از ره پرسش به همـدگر گـویم کــه بــی مبالغــه فرزانــه لارد الگــن را وزیـر اعظـم سـلطان بحـر و بـر گـویم بــدین کــلاه کــه فــر کیــان از او بــارد گـزاف نیسـت اگـر شـاه تـاجور گـویم (غالب ٥، ص ٣ـ٤) او در «مدح ملکه وکتوریه » یا «در مدح شهنشاه انگلسـتان » قصـاید غـرا مـی سـرود، قصایدی که نه پادشاه و نه ملکه و نه مجموعة کسانی که غالب در دیوان قطـور خـویش زبان به مدح و ستایش آنان گشوده ، نمی توانستند پیچیدگی های زبانی و بلاغـت کـلام و محتوای مدح و پیوستگی های تاریخی و فرهنگی آن را دریابند.
این جریان موهوم و جعلی با محیط فرهنگی شبه قـاره تناسـبی نداشـت و در حـوزة دستگاه های حکومتی هم نتوانست هواداران و مروجان و علاقه مندان جدی بیابـد و نظـر زمامداران را هم به خود جلب نکرد؛ هر چند با حضور چهره های بزرگی چـون غالـب در میدان دساتیر و زبان پاک ، این گرایش سخنگویان بزرگی پیدا کـرد کـه پـژواک صـدای آنان تا اکنون نیز خاموش نشده است و دست کم در حوزة مطالعات دانشگاهی مـی توانـد حیات داشته باشد."