Abstract:
اروپا و آسيا از ديرباز دو حوزه شاخص تعاملات بين المللي تلقي مي شوند. اروپا يكي از قطب هاي اصلي جهان غرب است كه در دوران مدرن، نقش متمايزي در نظام بين الملل ايفا نمود و در دوران معاصر در قالب غرب تمدني به رهبري امريكا به آن ادامه داد. آسيا در اين دوره طولاني به حاشيه سياست و اقتصاد بين الملل رانده شد. نخستين دهه از سده اخير شاهد آغاز پيچش تاريخي در نظام بين الملل و تحول موازنه قدرت در اقتصاد و سياست جهاني بوده است. اگرچه آثار، پيامدها و افق آينده اين پيچش هنوز روشن نيست، اما ترديدي نيست كه سده جاري دوران دگرديسي در موقعيت، جايگاه و نقش آسيا و اروپا در نظم جهاني است. سئوال اصلي در اين مقاله معطوف به چگونگي نقش چين در تراز قدرت دو قاره در نظام بين الملل دوران پساجنگ سرد است. يافته ها نشان مي دهد اروپا به عنوان قدرتي سنتي با چالش كاهش نقش، وزن و موقعيت مواجه است، در حاليكه در نظم آتي همچنان بر امنيت امريكامحور متكي و با اتكا به ناتو امنيت خود و حوزه پيرامونش را تعريف خواهد نمود ولي شريك راهبردي اقتصادي اش آسيا خواهد شد. آسيا در اين دوران به مثابه قدرت نوظهور با افزايش نقش، وزن و موقعيت روبروست و علاوه بر حضور فعال در تعاملات اقتصادي با غرب و اروپا به بازتعريف خود خواهد پرداخت. در اين بين چين به عنوان اصلي ترين بازيگر آسياي معاصر نقش بلافصلي در تعريف روابط آتي دو قاره و تعاملاتشان با نظام بين الملل خواهد داشت.
Machine summary:
"در ایـن مطالعـه تلاش شده است تا بـا بکـارگیری روش تحلیلـی- تطبیقـی و براسـاس مطالعـات کتابخانه ای به تاثیر روابط چین به عنوان قدرت بزرگ آسیایی بـا قـدرت هـای مهـم اروپایی از جمله آلمان ، انگلیس و فرانسه بر تعاملات دو قـاره در دوران پسـاجنگ سرد پرداخته و به پاسخی منطقی به نحوه شـکل گیـری روابـط دو قـاره در دوران انتقالی در نظام بین الملل دست یابد.
اروپا برای نظارت و اثرگذاری بر مدیریت فرایند قدرت یـابی چین ، حضور در بازارهای این کشور، ایجاد موازنـه در مبـادلات تجـاری و جلـب همکاری پکن برای تامین منافع مشترک و حل چالش های جهانی، به چین نیازمنـد است و چین نیز برای زدودن تصویر منفی و تهدیدانگاری چـین در جهـان غـرب ، دست یابی به فناوری و تداوم نوسازی اقتصادی و صنعتی، دسترسـی بـه بازارهـای اروپایی و برخورداری از همکاریهای بین المللی کشورهای عضو اتحادیه اروپایی ، به روابط راهبردی با این قاره نیاز مبرم دارد.
این روابط مبتنیبر برآورده شـدن نیازهای اقتصادی اروپا با دسترسی به بازارهای آسیایی، تـوازن در روابـط پیچیـده بین الملل در دوران گذار و احتمالا نظـام چنـدقطبی آتـی، کـاهش فاصـله مفهـومی روزافزون آسیا و اروپا و تخصیص زمان ، انرژی و منابع برای تعمیق رابطه بـا ایـن منطقه با اهمیت ، چهارچوب بندی حقـوقی مناسـب روابـط بـر مبنـای مصـوبات و دستورالعمل های مشخص کاری، تقویت حضور در آسیا به عنوان حوزه پیرامونی و سرانجام ایفای نقش در مراودات پاسیفیکی و آتلانتیکی جهان است ."