Abstract:
مسئله اخلاق نزد ارسطو و پولس، پاسخ به اين پرسش است كه چگونه بايد بود؟ و نه، چه بايد كرد؟ موضوع در هر دو اخلاق، فضايل هستند و نه اعمال. در نتيجه، اخلاق در هر دو، از مجموعه قواعد و اصول رفتاري، به پرداختن به خويشتن بدل مي شود. با اين حال، اختلاف مباني پولس و ارسطو، امكان يكساني اين دو متفكر را در سامان دهي نـظريه اخـلاقي واحدي فروكاهد. شالوده اخلاق پولس بر پايه سه اصل ايمان، اميد و عشق است. ارسطو بر فضايل چهارگانه عدالت، حكمت، شجاعت و عفت تاكيد دارد كه هريك پيامدهاي معرفت شناختي چندي را در حوزه اخلاق بـه دنبال دارد. ثانياً، تاكيد بر نـقش فيض در سعادت انسان، در اخلاق پولس از يك سو و تعريف متفاوت فضيلت و تكيه بر نقش معرفت شناسانه حكمت عملي در اخـلاق ارسطو از سوي ديگر، اين تفاوت را بارزتر مي سازد. به رغم تاثير پولس از فرهنگ يوناني در شكل دهي الهياتش، وي كاملاً مستقل از اخلاق فضيلت ارسطو، مباني اخلاقي خويش را ساماندهي كرده است. تعريف اخلاق فضيلت نزد ارسطو، بررسي مختصات كلي اخلاق پولس و بازخواني سه اصل مذكور در رسالات وي و شرح و بسط تمايز آن با اخلاق ارسطو، از جمله موضوعاتي است كه اين پژوهش بدان پرداخته است.
To Aristotle and Paul، the subject of ethics deals with the answer to the question as to how one should be، not what one should do. In the eyes of each of them، ethics is concerned with virtues، not with actions. Consequently، both of them consider the idea that ethics is a set of standards of behavior that has been replaced by expounding the idea of one’s self. However، the difference between Paul’s principles and Aristotle's principles lessens the possibility of identifying the ideas of of these two thinkers and producing one ethical theory. First، Paul’s ethical theory is based on three principles: faith، hope and love. Aristotle stresses on four virtues: justice، wisdom، courage and moral purity، each of which has several epistemological outcomes in the field of ethics. Second، the emphasis of Paul’s ethics on the role of grace in man’s happiness on one hand، and the different definition of virtue and the emphasis of Aristotle’s ethics on the epistemological role of practical philosophy، on the other hand، highlight the mentioned difference. Despite the fact that Greek culture has exerted influence on Paul’s theology، prescription of his ethical standards is by no means dependent on Aristotelian virtues. The discussion in the present paper is centered on such subjects like Aristotle’s definition of virtues، investigating the general coordinates of Paul's ethics، reviewing the three mentioned principles in his epistles and underlying its difference with Aristotle's ethics.
Machine summary:
"گرچه بحث از ماهیت فضایل و اقسام آن، در بین فلاسفه پیش از سقراط از جمله سوفسطائیان مطرح بوده است، اما تاریخ فلسفه آغازگر این اخلاق را سقراط می داند؛ زیرا وی، در جـریان ارائه نـاسازگاری های آتنیان دربارة فضایلی چون شـجاعت و پارسـایی، چهار سؤال اصلی در اخلاق فضیلت مدار یونان را مطرح کرد: چه امری یک وصف خاص انسانی را تبدیل به فضیلت می کند؟ چگونه معرفت به چیستی فضایل، با دارا بـودن فـضایل ارتباط دارد؟ آیا فضایل مختلف، جـنبه های گـوناگون یک فضیلت واحد هستند، یا ربط و پیوند آنها به گونه ای دیگر است؟ و چگونه به فضایل عمل کنیم تا خیر یا خیرهای مخصوص انسان را به دست آوریم؟ نخستین تحقیق سازمان یافته در حوزه فضایل را افلاطون انجام داد، اما تبیین کلاسیک مربوط به فضایل از آن ارسطو است.
3. عناصر تلفیقی در اخلاق پولس یکی از پرسش های اساسی در این مقاله، این است که پولس از یونانی مآبی چه چیزی برای مسیحیت به ارمغان آورد؟ از دیدگاه پولس، یونانیان(غیریهودیان)، در تمییز مضامین اخلاقی به وجدان خود رجوع کرده و آنچه در قلبشان نهادینه شده است را پیروی می کنند.
4. یکی دیگر از نقاط اختلاف بین ارسطو و پولس اینجاست که از نظر ارسطو، تربیت و کنترل انسان می بایست از بالا و از جانب «دولت» صورت گیرد، اما به باور پولس، این خود اوست که خویشتن داری می کند و با درونی ساختن سه فضیلت در نهاد خود، اسباب سعادتمندی خویش را فراهم می آورد."