Abstract:
ادبيات فارسي چه شعر و نثر آميخته با مطالب عالیه اخلاقي و عرفاني و تربيتي براي به عزّت و كمال رساندن انسان است. ادبیات بدون آنها بي روح و بي جان است و گويندگان و نويسندگان فارسي زبان ،از آغاز تا كنون با چنين ويژگي به ادبیات خو گرفته اند. سعدي از ميان ديگر هم طرازان خود با سحر بيان و اعجاز قلم به چنان مقام منيع و رفيعي رسيده است كه توصيفش از عهده صاحبان قلم در عصر ما ساخته نيست. با عنايت ويژه به مسائل تربيتي و اخلاقي كاخ عظيم
و تنديس عزيز و خورشيد جهان افروز وجودش بر فراز عالم حقيقت سايه افكنده است . تعاليم انساني و مثبت تا آنجايي مورد پسند سعدي است كه براي تعديل اخلاق اجتماع نافع واقع شود.
بيشتر به صفاي باطن ، بذل عاطفه ، ايثار نفس و پند و اندرز نظر داشته است . او به مراتب فضل ،دانش ، اخلاق انسان و هدايت اش به كمالات معنوي تذكر داده است .
Machine summary:
"به طوری که در اعتقاد به عقوبت در بوستان می گوید: وگــر جـــــور بر پــادشــــــاهی کنــی پــــس از پــادشــــاهی گــــدایی کنــی و در منشأ الهی عدالت می گوید: به قـــومی کــه نیـــکی پسنــدد خــــدای دهـــــد خســـروی عـــادل و نیک رای چـــــو خـــواهـد کــه ویران شود عالمی کنـــد مــلـــک در پـنـــجه ظـــالــمـــی در گماردن افراد صالح در رأس امور در بوستان آمده است: خـــــداتــــرس را بـــر رعــیــت گمــار کــه معمــار ملــک اسـت و پرهیزگار در تشویق به سعی و کوشش و مذمت تن پروری و غفلت ؛ با آوردن داستان مشهور" روبه بی دست و پا" پند می دهد که : بگیـــر ای جـــوان دســت درویش پیر نــه خـــود را بیفکن که دستـم بگیر در فضیلت قناعت جان کلام به این صورت آمده است: شــب گــور خــواهی منـــور چـو روز از ایـــن جـــا چـراغ عمل بر فروز تـــن کــارگــــــر می بـــــلرزد زتـــــب مبـــادا کـــه نخلـــش نیـــارد رطب بـــر آن خــورد سعـدی که بیخی نشاند کــسی بــرد خــرمن که تخـمی فشاند سعدی در اندیشه عزت مندی انسان از تصمیم و اراده و با درس عمل و انتخاب و اختیار و تدبر، بعنوان فرزانه یی علم باور و خرد گرا و هنرمند اهل کیاست و فراست نکات آموزنده ای را به خوانندگان خویش عرضه داشته است: هــر دم از عـــــمر مــی رود نفـــسی چـون نگـه می کنم نمـانـده بــسی ای کــه پنــجــاه رفــت و در خـــوابی مگـــر ایــن پنــــج روزه دریــــــابی خجل آن کـــس که رفت و کارنساخت کوس رحلــــت زدند و بــار نساخت ((( دریغـــا کــه بگــذشت عـــمر عـزیــز بخــواهد گــذشت این دمی چند نیز کنـــون وقـــت تخــم است گر پروری گـــر امیـــدداری کــه خـرمن بری غنیـــمت شمـــار ایـــن گـــرامی نفــس کــــه بی مـــرغ قیمــت ندارد قفس مکـــن عـــمر ضایـع به افسوس و حیف که فرصت عزیز است و الوقت سیف عزت نفس و مناعت طبع سعدی باعث شده است که هرگز در برابر هیچ قدرتمند و یا صاحب مکنتی زبان به مدیحه نگشاید که این دلاوری با دلاوران و اندرزهای نیش دار و دلیرانه تا روزگار او در فرهنگ و ادب جهان بی سابقه بوده است و این ویژگی ریشه در آزادمنشی و وارستگی شیخ داشت."