Abstract:
در بين مورخان علم دو نظريه عمده درباره جاي گاه علم در فرهنگ اسلامي وجود دارد: برخي بر اين باورند كه علم در اسلام مسئله اي حاشيه اي است و اساساً در دستگاه تعليم و تربيت اسلامي، پديده علم از جاي گاه جدي و بااهميتي برخوردار نبوده و در حاشيه قرار داشته است. طرف داران اين نظريه آن را «نظريه حاشيه اي» مي نامند. بنا بر اين نظريه، دستاوردها و موفقيت هاي بزرگ و انكار ناپذير علميِ دانش مندان مسلمان و فيلسوفان طبيعي را بايد ثمره محفل هاي خصوصي دانست كه از فشارها و تضييقات راست دينان و سنت گرايان در امان ماندند. عده اي هم بر اين اعتقادند كه علم در فرهنگ اسلامي از شان و منزلت والايي برخوردار بوده و اساساً واژه علم و دانش در هيچ تمدني، به جز تمدن اسلامي، چنين جاي گاهي نداشته و واژه اي كليدي در اين تمدن بوده است. طرف داران اين نظريه آن را «نظريه ضبط و تخصيص» نام نهاده اند. بر اساس اين نظريه، اگرچه علوم معقول در جهان اسلام بر علوم منقول غالب نشد، ولي با آن از در آشتي درآمد. اين مقاله بنا دارد با بهره گيري از منابع معتبر به بررسي اين دو نظريه بپردازد.
Machine summary:
"بدین معنا که این دانـش و علـم زمینـی و دنیـوی در اسـلام چـه جای گاهی پیدا کرد؟ آیا در حاشیه قرار گرفت یا از حمایت و حیات و نشاط علمی برخوردار شد؟ گوتاس ، استاد برجستة دانشگاه ییل (Yale University)، در این زمینه چنین می گوید: اگر عباسـیان ، پـس از پایان کار سلسلة متجاوز اموی ، به قدرت نرسیده بودند و دارالخلافه به بغداد منتقل نشده بود، نهضـت ترجمـة آثار یونانی به عربی در دمشق پدید نمی آمد و مشخص نبود کـه سرنوشـت علـم و دانـش در آن عصـر بـه کجـا می انجامید (١٣٨١: ١٩).
او خرد (nous) را نوری توصیف می کند که خدا در جان انسان می ریزد و به این موضوع مهم اشاره می کنـد کـه در اسلام ، از خرد (عقل ) بارها در پیوند با نور یاد شده است و در تمدن اسلامی نیز نور، شناخت فلسفی ، دانـش ، علم ، عرفان ، کلام ، و اخلاق عملی با چنان دقت و مهارتی خاص در کنار هم قرار گرفته اند که آمیزه ای از عقلانیت را پدید آورده و [صاحب خرد] را زیبنـدة نـام «شـهروند طبیعـی اسـلام » (naturalized citizen of Islam) کرده اند (روزنتال ، ١٣٩٢: ١٥٤)."