Abstract:
این مقاله از سه بخش تشکیل شده است. در بخش نخست، نظریه آنارشیستی فایرابند درباره معرفت به اجمال معرفی میشود. در این بخش توضیح داده میشود که چرا او مخالف پوزیتیویزم منطقی و فلسفة علمِ پوپر، لاکاتوش و حتی کوهن است و معتقد است که علم از سایر سنتهای شناختی برتر نیست. فایرابند تأکید میکند تنها اصل ابدی که میتوانیم از فعالیت واقعی علم استخراج کنیم این است: "هر چیزی امکانپذیر است". در بخش نخست، تمهیداتی فراهم میشود تا معنای این جمله کلیدی در بخش سوم مقاله روشن شود. بخش نخست مقاله را باید نُمایی از اندیشه آنارشیستی فایرابند بدانیم. در بخش دوم که ایده اصلی مقاله در آن طرح شده است، توضیح داده میشود که نظریه آنارشیستی فایرابند از نوع نگاه او به «هستی»، «انسان» و «نظریه» برمیخیزد. سه مقولهای که ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند: انسان نظریه را میسازد تا به واسطه آن هستی را بفهمد. قسمت دوم مقاله که پس پردة نظریة آنارشیستی فایرابند را شرح میدهد، نشانگر این است که سرچشمههای فلسفه او چندان هم آنارشیستی نیست. در قسمت پایانی مقاله، به برخی از مهمترین پیامدهای اندیشه فایرابند میپردازیم: از جمله «اصل کثرت و پایداری»، «جامعه آزاد» و «تفاوت متفکر احترامبرانگیز و دون».
Machine summary:
نمایی از نظریة آنارشیستی فایرابند درباره معرفت فایرابند هم در کتاب علـم در جامعـه ای آزاد(Science in a free society) (فایرابنـد ١٩٧٨: ٩٨) که در دفاع و بسط علیه روش نگاشته شده و هم در مقاله ای با عنـوان چگونـه باید از جامعـه در برابـر علـم دفـاع کـرد(How to defend society against science) (فایرابند b١٩٩٩: ١٨٣)، به این نکته اشاره می کند که طرفداران معقولیت علم و برتری آن بر سایر معرفت های انسانی دو مستمسک اصلی دارند: الف ) علم از روشی صحیح برای تحصیل نتایج بهره می برد، ب) علم نتایج فراوانی برای اثبات برتری این روش به بار آورده است .
او آمیـزه ای از شـواهد تاریخی و آموزه های فلسفی را به کار می گیرد تا نشان دهـد کـه انتخـاب دانشـمندان بـین نظریه ها در فعالیت واقعی که در تاریخ علم انعکاس یافته است با روش شناسی هـایی ماننـد آنچه که پوزیتیویزم منطقی و معقولیت انتقادی پوپر ارائه می کنند، مغایرت دارد.
او معتقـد اسـت کـه ادعـای (ب ) در صورتی صحیح است و در صورتی می تواند برتری علم را نشان دهد که دو شـرط برقـرار باشد: شرط نخست اینکه علم تنها سنتی باشد که چنین نتایجی را تولید کرده و مـی کنـد و شرط دوم اینکه علم در انزوا از همه رویه ها این نتایج را به بار آورده باشد (فایرابنـد ١٩٧٨: ١٠٠).
بـه همـین دلیل است که فایرابند نظریه پردازانی چون لاکاتوش را که بدون هیچ حجتی علم را برتـر از سایر سنت های شناختی بشر می انگارند، سخت مورد انتقاد قرار مـی دهـد (فایرابنـد ١٩٧٥: ٢٠٥).