Abstract:
مقایسهی قلمروی شناخت عقل نظری و محدودیتهای آن در سه بخش، صورت گرفته است. اول، ثابت و ازلیبودن یا مخلوق و مجعولبودن اصول و احکام عقلی که بهنظر ملاصدرا، اصول عقلی فینفسه ثابت و ازلی هستند، اما ازنظر دکارت، این اصول، مخلوق و تحتارادهی خداوند هستند. دوم، محدودیت عقل در شناخت خداوند که ازنظر ملاصدرا، درک مفهومی عقلی و مابهازائی از خداوند نمیتوان داشت. وی راه حقیقی شناخت خداوند را شهود میداند، اما بهنظر دکارت، مفهوم خداوند واضحترین و متمایزترین مفهوم ذهنی است، هرچند درک احاطی به آن ممکن نیست. سوم، پژوهش دربارهی اموری که پیشزمینهی بروز خطا و درنتیجه، ایجاد محدودیت در شناخت عقل هستند، ازجمله اشتغال به امور محسوس و هوای نفس، پیشداوری و تقلید و لزوم بهکارگیری روش علمی صحیح در درک حقایق.
Machine summary:
"محدودیت عقل در شناخت خدا ازنظر ملاصدرا به نظر ملاصدرا در علوم عقلی ، وصول به معرفت هرچیـزی کـه علـت و جزئـی نداشـته باشـد، بـه طریـق فکـر برهـانی ممکـن نیـست ؛ آن شـی ء یـا مجهـول محـض اسـت کـه از به دست آوردن علم راجع به آن باید مأیوس بود، یا از جهت آثـار و افعـالش کـه بـر او دلالـت دارند می توان او را شناخت ، اما علم حاصل از این طریق ، علمی ناقص است ، زیرا خصوصیات ذات معلوم دانسته نمی شود، بلکه به وجه عام مشترک میان او و غیرش علم حاصل می شود.
بنابراین می توان گفت مقصود ملاصدرا از اینکه عقل از درک واجب تعالی معـذور اسـت ، نفی درک کامل عقل از خداوند نیست ، بلکه باید گفت عقل همانطـورکـه از ماهیـات سـایر اشیاء درک مابه ازائی دارد، نمی تواند از واجب تعالی نیز چنـین درکـی داشـته باشـد، امـا راه شناخت خداوند و حقایق عالیه ، از دو طریق ممکن است : درک حضوری و اتحاد وجودی بـا حقایق مجرده که مرتبه ی والای شناخت محـسوب مـی شـود، و یـا درک حـصولی انتزاعـی ازطریق معقولات ثانی فلسفی ، مانند اینکه عقل می تواند از واجب تعالی درک انتزاعی داشـته باشد و درباره ی او حکم کند: «واجب تعالی موجود» و برخی صفات و ویژگی هایی را بـرای او برشمرده، اثبات کند، مانند بساطت محض ، صرافت الوجود، کمال مطلـق و..."