Abstract:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی معنای زندگی، ازدواج و زناشویی زوجین متقاضی طلاق بود.
روش: این مطالعه از نوع پژوهش های کیفی بود که با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته در 10زوج (10 زن و 10 شوهر) متقاضی طلاق مراجعه کننده به مجتمع قضایی انجام گرفت. این زوجین به صورت هدفمند انتخاب شدند و نمونه گیری تا جایی ادامه یافت که پاسخ های شرکت کنندگان به حالت اشباع نظری برسد. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها با استفاده از شیوه کیفی نظریه زمینه ای انجام شد.
یافته ها: نتایج تحلیل مصاحبه ها مولفه های معنای زندگی فردی، معنای ازدواج و معنای زندگی مشترک زوجین متقاضی طلاق را شناسایی نمود.
نتیجه گیری: ناهمخوانی معنا، عدم همکاری در ساخت معنای مشترک و ناتوانی در مذاکره در زوجین، منجر به طلاق می شود.
Purpose: The goal of this study was exploration in meaning of life in divorce volunteer couples.
Methods: This was a qualitative study using semi-structured deep interview with 10 spouses (10 husbands and 10 wives) were volunteer for divorce. They were selected by purposeful sampling. Sampling was continued till saturation occurred in participants responses. Couples at first lonely and then by each other were interviewed. The time of individual interviews was about 60 and for common interviews 30 minutes.
Grounded theory was used to analyze the data that obtained from interviews. To analysis، open، axial and selective coding was used.
Findings: Data analysis addressed the content of meaning of life، marriage meaning and marital meaning among couples.
Conclusion: Findings revealed congruency in meaning، cooperative in making the common mean and ability in negotiation lead to satisfaction in couples
Machine summary:
"یافته ها در یافته های پژوهش حاضر، در بین زوجین نارضایتمند زناشویی چنین مواردی دیده می شود: خداباوری در عین بی توجهی به اعمال عبادی در مردان ، ناامیدی نسبت به حل مشکلات و آرزوی مرگ ، ازدواج در زمان نامناسب (شرایط اضطرار آور خانوادگی، ترس از بالا رفتن سن ، رهایی از مشکلات و فشارهای خانوادگی)، ضعف خودآگاهی، انتخاب شتابزده ، سرعت در برگزاری مراسم ازدواج ، افق دید محدود در خصوص ازدواج ، باورهای غلط در مورد عشق و رابطه زناشویی، اولویت دادن به فرد یا افرادی به جز همسر پس از آغاز زندگی زناشویی و بی توجهی به نیازهای همسر، سرباز زدن از پذیرش مسئولیتها و نقش های زناشویی، تاکید زنان بر نقش برابر زوجین در روابط زناشویی، تاکید مردان بر بالا بودن جایگاه مرد در زندگی، مشکلات تصمیم گیری(تربیت فرزند، اوقات فراغت ، روابط با والدین )، پنهان کاری (در حوزه های ارتباطی، مدیریت مالی و حتی امور جزیی زندگی)، دروغگویی و اجتناب از گفتگو و مذاکره ، تمایل به پیگیری اهداف فردی و خواسته های خود، خودرایی و تحمیل عقاید خود به همسر، استنادهای منفی به رفتارهای یکدیگر، نبود خویشتن داری، سوء مصرف مواد و ناتوانی در ایجاد فضای آرام ، نداشتن امید به آینده زندگی زناشویی."