Abstract:
امروزه جهانی شدن اقتصاد در بردارنده فرصت ها و چالش های عمده برای کشورها و بنگاه های اقتصادی است. در واقع جهانی شدن اقتصاد با توجه به ماهیت غالب آن در روابط بین الملل سرنوشت اقتصادی و سیاسی واحدهای سیاسی را تحت تاثیر قرار داده است. از این رو بسیاری از کشورها با درک و شناخت دقیق روند جهانی شدن و شناسایی فرصت ها و چالش های آن به خوبی از شرایط آن در جهت تقویت روند توسعه اقتصادی و ارتقای جایگاه خود در اقتصاد جهانی بهره برداری کرده و به توسعه اقتصادی دست یافتند. مقاله پیش رو، بررسی عوامل تبدیل برزیل به یک قدرت نوظهور اقتصادی را با توجه به توسعه برون نگر در عصر جهانی شدن و ظهور کشورهای نوظهور مورد مطالعه قرار می دهد. به علاوه، این مقاله با عنایت به موضوع مذکور درصدد پاسخ گویی به این پرسش محوری است که: چگونه برزیل در طول بیست سال گذشته توانسته از یک کشور بدهکار و بحران زده به یک کشور نوظهور و موثر در اقتصاد جهانی تبدیل شود؟
همچنین، باتوجه به متغیرهای پژوهش و برای پردازش مطالب مرتبط با سئوال اصلی و با توجه به رویکرد توسعه برون نگر در عصر جهانی شدن و ظهور قدرت های نوظهور، این گزاره به عنوان فرضیه محوری، مورد سنجش و آزمون قرار می گیرد که: برزیل در طول دو دهه گذشته با حمایت های بین المللی و برنامه ریزی اقتصادی و همچنین گام گذاشتن در مسیر دموکراسی، از یک کشور بحران زده به کشوری موثر و نوظهور در اقتصاد جهانی تبدیل شده است.
Machine summary:
درپاسخ به بحران ، برزیل و بسیاری دیگر از کشورها از خط مشی اقتصادی و سیاسی مبنی بر این فرض که تلاش هر کشور باید درجهت کاهش وابستگی از طریق بهبود تولیدات داخلی و حرکت به سمت صنعتی شدن باشد، دست کشیده و استراتژی صنعتیشدن با جهت گیری صادرات را پیش رو گرفتند که این استراتژی بیشتر به وسیله محافل مالی چندجانبه از جمله صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی ترویج شد.
ISI (Import Substitution Industrialization) در بعد خارجی نیز در دوران صلح مسلح ، در آستانه جنگ جهانی دوم از کم توجهی قدرت های صنعتی به کشورهای ضعیف ، برزیل نهایت استفاده را نمود و زمینه های به کارگیری استراتژی جایگزینی واردات (تولید کالا در داخل به جای واردات ) در این کشور فراهم گردید و ساختار اقتصادی آن در یک وضعیت باثبات قرار گرفت که به مرور منجر به گسترش شهرها، توسعه بنادر، ایجاد طبقه کارگری و اتحادیه های کارگری و احزاب سیاسی گردید.
سرانجام در ١٩٨٢ در حالی که چند سال از موضوع انباشتگی بدهیهای خارجی میگذشت با آگاهی بازارهای بین المللی از این واقعیت که کشورهای آمریکای لاتین قادر به بازپرداخت بدهیها نیستنددبرحرپاان س آخ غابزه شبدحران ، بسیاری از کشورها از جمله برزیل از مدل های اقتصادی و سیاسی مبنی بر این فرض که تلاش هر کشور باید جهت کاهش وابستگی از طریق بهبود تولیدات داخلی و حرکت به سمت صنعتیشدن باشد، دست کشیدند و استراتژی صنعتیشدن با جهت گیری توسعه صادرات را در پیش گرفتند.